بابا نه "پدر"
نقش سوپرایگو را در اقسام روان رنجوری و روان پریشی ها
نمی توان نادیده گرفت، و مگر سوپر ایگو چیزی جز پدریست
که درونی اش کرده ایم؟!
در برسی های اولیه #فروید #وسواس را شکلی از خودسرزنشی می داند.
سوژه روان رنجور بار گناهی جان کاه را بر دوش می کشد
و برای فرار
... دیدن ادامه ››
از از این گناه که می تواند گناه زاده شدن باشد
کما این که برای مرد مضمحل این نمایش بود! برای خود
مناسکی را می آفریند و خود را محکوم به تکرار آیین های
خود ساخته اش می کند
سوژه وسواسی، سوژه اخلاق مداری یست که خود را بابت
گناهی که مرتکب شده یا فشاری که با شدت هرچه تمام تر سرکوبش
کرده خود را سزاوار شکنجه می داند.
شکنجه ایی که به شکل ترسناکی تکرار می شود و در این تکرار
چیزی به اندازه خشم پدر و تروما ی آغازین که مادام
خود را از نو می آفریند، مشهود نیست
از سوی دیگر #آدلر، #وسواس را تبلور عقده حقارت می داند
آن گاه که کودک عمیقاً باور می کند که ناتوان،
دست و پا چلفتی، عاجز و حقیر است. تلاش می کند تا تنها در
یک حوزه به خودکفایی برسد و ثابت کند که می تواند
حتی شده یک کار را مکرراً و به نحوه احسنت انجام دهد
حتی اگر آن کار شستن بدن اش یا یا تمیز کردن اتاق خودش باشد!
رابطه جنسی و میل جنسی اما "ردی" آشکار در وسواس فکری
عملی از خود به جا می گذارد آن گونه که فرد در اولین تماس و ارتباط جنسی
چنان لذت شدید و تامی برده است. که با ساختن مناسکی
غیر ضروری، بی اهمیت و تا جایی کشنده می خواهد خود را
از آن تجربه لذت ناب دور و دورتر کند تا به دنبال آن فشار
وجدان بی رحم کمتر شود. اما این خیال باطلی بیش نیست
چرا که با هر تسلیم و قبول مجازات، پدر (سوپرایگو ) خواستار
تحمیل عذابی شدیدتر بر سوژه رنجور بی نواست.
تمام آن چه نوشتم به فوقالعاده ترین شکل ممکن در نمایشِ
#این_یک_اعتراف_است. مصور می شود.
جدا از این که بینهایت از ظرایف روانکاوانه و روانشناختی
این اثر شگفت زده شدم، از تنیدگی موسیقی با بطن نمایش
و لباسی که آمیزه ای از سوختگی و طناب دار بود که خود به
نبوغ آمیز ترین حالت، عدم تصمیم گیری سوژه وسواسی
در چگونگی شیوه خودکشی اش (بارز ترین نشانه وسواسی) را
می رساند،هم به وجد آمدم.
✒️
|غزاله مشعوف |
_________
این جنون مصور را پیش از آن که عمر زیستنش روی صحنه
تمام شود ببینید و از بازی رنج و جنون #فرزین_محدث
مبهوت و مدهوش و مقهور شوید.
_______