رفته
ای که رفته، با خود دلی شکسته بُردی
اینچنین به طوفان، تنِ مرا سپردی،
ای که مُهرِ باطل زدی به دفترِ من
بعدِ تو نیامد چهها که بر سرِ من
بعدِ تو نیامد چهها که بر سرِ من.
ای خدای عالم، چگونه باورم بود
آن که روزگاری، پناه و یاورم بود،
سایهاش نماند همیشه بر سرِ من
زیرِ لب بخندد به مرگ و پرپرِ من
زیرِ
... دیدن ادامه ››
لب بخندد به مرگ و پرپرِ من.
رفتی و ندیدی که بی تو شکستهبال و خستهام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پَرشکستهام،
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها.
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی...
رفتی و ندیدی که بی تو شکستهبال و خستهام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پرشکستهام،
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها.
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی...
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم من بود،
سایهاش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من.
رفتی و ندیدی که بی تو شکستهبال و خستهام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پرشکستهام،
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها،
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی...
رفتی و ندیدی که بی تو شکستهبال و خستهام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پرشکستهام،
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمی کند مرا رها،
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی...
وای من اگر نیایی...
وای من اگر نیایی...
رحیم معینی کرمانشاهی