داستانی که از اعماق جامعه مثل یک درخت رشد پیدا کرده و به صحنه رسیده.
در اولین برخوردم با این نمایش احساس کردم قراره با یک داستان کلیشه مواجه شم.
کلیشه ای بود و در عین حال نبود.
انگار نویسنده با زیرکی در استفاده این ویژگی میخواسته به ما بفهمونه : بیدار شید، شاید ما هر روز با یک مسئله واحد دست و پنجه نرم کنیم؛ اما میتونیم ازش بگذریم؟ خیر
ما تا زمانی که مشکلات عمده جامعمون رو پشت سر نگذاریم نمیتونیم کلیشه رو معنا کنیم
والدین سختگیر و پارانویا؛ مخالفت با علاقه اولاد؛ رفتار های دیکتاتوری خانواده و ... همه و همه داستان کوتاه های جامعه ما هستن و تا وقتی خوردشون نکنیم نمیتونیم به درجات بالاتری از فرهنگ برسیم.
تبریک به تمام گروه بابت این حجم از دغدغه مند بودن.
پ.ن : حظ بردم از پرفرم خانم بازیگر. باشد تا بتوانیم هنرهایی که در دنیا مرسوم است را به بهترین شکل ممکن روی صحنه های تئاتر خودمان ایجاد کنیم.
ای جانم به این اجرا و انرژی گروه
درخشان بودید عزیزای من
به امید کارهای بیشتر و عظیم تر🤍🍃
تبریک میگم به بچه های گروه بابت تواناییشون. نسبت به سن و سال و محدودیت هایی که برای بچه های این نسل هست، فوق العاده بود کارتون. ولی ای کاش سالن مناسب برای اجرا یا حداقل نگرفتن ظرفیت اضافه برای اون سالن در نظر گرفته میشد که کار بچه ها درخشان تر دیده بشه. و اینکه بدون صدای شاتر عکسبرداری میشد از اجرا.
در کل خسته نباشید میگم به تمام بچه ها. با آرزوی بهترین ها.♥️🍃
تا قبل از این اجرا دو اجرا به نویسندگی محمود احدی نیا رو دیده بودم و حظ برده بودم. مطمئن بودم که متن این نمایش هم به خوبی کار های قبلی هست، و همینطور بود.
بازی حیرت انگیز بازیگرا به خصوص میلاد معیری و مهدی یگانه هم از دلایلیه که به نظر من حتی برای یکبار هم که شده باید خاک سفید رو دید.
بعد از مدت ها اجرایی دیدم که به جونم چسبید.
با بی حوصلگی اومدم توی سالن و با حال خوب از سالن خارج شدم.
اما چند تا نکته:
۱.اون نور جوشکاری کم بود یا اصلا حتی نبود.
۲.بیشتر از یک هسته متحرک مهم در صحنه وجود نداشت ( برای مثال وجود نور جوشکاری سمت راست، حرکت بازیگر ها وسط صحنه و صفحه پروژکتور در سمت چپ صحنه ) چون تماشاچی احساس میکنه قسمت مهمی از کار رو داره از دست میده.
اگر این نکات رعایت میشد اجرا خیلی دلچسب تر از چیزی که هست میشد.
اجرای درجه یکی بود بیان قوی، بدن بسیار منعطف بازیگرا😂، خلاقیت در اجرای نمایش ۱۰ از ۱۰ و در آخر ایده جذاب.
اما برای من به شخصه اگر داستان جمع بندی و پایان بهتری داشت شیرین تر تموم میشد.
آنتیگونه نمایشی بود که ما رو در یک نا آگاهیِ کاملا آگاهانه قرار داده بود...
پنج دقیقه پایانی اجرا (در ستایش آنتیگونه و کرئن)، هیچکس سر جاش بند نبود و دقیقا همونجا بود که فهمیدیم با نبود یک قسمت اصلی بدنه جامعه (زن) چه شاهکاری رو از دست میدادیم.
دم کارگردان، بازیگران و تک تک عوامل آنتیگونه گرم
به امید دیدن دوباره اجراتون
و به قول استانیسلاوسکی: زنده باد فریبی که میتوانیم باورش داریم