در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال سید حسن ابوطالبی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:41:38
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام
---------
جهان به میل من نیست ولی
به میل تو می رقصد
تمام جهانم

سیدحسن ابوطالبی
(جاهد)
۱۴۰۱/۰۶/۲۱
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
جهان به میل من نیست
زمان کجاست؟ چرا نیست؟
در این خلاء که نیستی
توان ماندنی نیست
۱۴ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
--------
اشک دیگر
ساکنِ ثابت قدم ِ چشم شده
این بار گره کورتر
یار ِ گره گشا دورتر
دست خالی تر و
حوصله کمتر
ای داد ، ای آه
ای رفیق ، ای عشق
خانه برانداز نشو
دوباره تو را بر سر لطف
دوباره مهربان نگاهت را معطوف
دوباره ..
فرصتی ..
رها نکن ، بگذار ، شاید ..

سیدحسن ابوطالبی
(جاهد)
۱۴۰۲/۰۶/۰۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
--------
امروز
نازک‌تر از آنم که تاب آورم
اندکی اخم
یا مختصر سردی نگاه
نوازشگرم باش که بغض پی بهانه است
بی تردید
چینی احساس پُر ترکم
این بار
بی مجال آه
خواهد شکست .

سیدحسن ابوطالبی
(جاهد)
۱۴۰۲/۰۶/۱۸



۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
______
گفتم من از یادت نمی کاهم
ولی کاستم
گفتم تو را من چشم در راهم
ولی نبودم
حالا چشم هرزه ی من
تهی از تو ،
از عشق ،
از آن همه شور و شوق و اشتیاق
در واکاوی کورمال زیستنی ست که در نزدیکی نزدیک
با احاطه ای عجیب
مرا دوره کرده است
کو ... دیدن ادامه ›› آن منظره ی دشت های فراخ
آسمان آبی
و آن شوق سر تا پا برای پاییدن جاده
تا مسافری که آمدنش را
به همراه سایه اش
به انتظار
مزه می کردم ؟
من گم شدم در خود
یادها بی شمار شد و یادت
فراموش
و راه های بسیاری
راه تو را از چشم
ربود
دیگر
نه پایی ، نه چشمی ، نه حالی و نه حتی آهی ...
نه و فقط نه
هیچ نمانده
افتاده
گم کرده راه و گم شده از یاد
محتضری رو به مرگ
که تنهایی مطلقی با اوست
ببخش
فقط ببخش
و بگذار با اندک تبسمی
چشم بر هم نهم.

سیدحسن ابوطالبی
(جاهد)
۱۴۰۲/۰۶/۰۸
__
بعد از سال ها ، عرض ادب و احترام به همه دوستان عزیز
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید