در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره فیلم چند متر مکعب عشق
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:26:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چند متر مکعب عشق . . .
(شاید بخشی از نوشته موضوع فیلم را لو دهد)



1. یکی دو سال پیش شب در دولتسرای یکی از دوستان گعده ای داشتیم (با لحن سهیل محمودی خوانده شود!) تصمیم گرفتیم فیلم اول امیرحسین ثقفی (مرگ کسب و کار من است) را با هم نگاه کنیم. وقتی فیلم تمام شد افسوس خوردم از این که چرا کارگردان اصرار داشت در همان قدم اول و کار اول تمام ایده های جذاب خودش را هزینه کند. ساختن یک فیلم سخت در برف و ساختن کاراکتر های متعدد که همگی پرداخت زیادی می طلبید و کلی مسائل ریز و درشت باعث شد تا فیلم اول ثقفی تبدیل به تلاشی تحسین انگیز و در عین حال ناکام در نظر من تبدیل شود. فیلم اولی ها هم مثل رمان اولی ها و هر نوع اولی دیگر ذوق این را دارند تا در همان تجربه اول تمام خلاقیت ها و ایده هایشان را هزینه کنند. به قول یکی از اساتید ادبیات (شک دارم جمله از گلشیری است یا جمال میر صادقی) داستان اولی ها مثل بچه های کوچکی ... دیدن ادامه ›› هستند که شب عید ذوق و شوق دارند تا همه لباس نوهاشان را با هم بپوشند! جمشید محمودی هم متاسفانه از این قاعده مستثنی نبود.

2. چرا شروع نمی شود؟! این سوال معمولا در پشت در های سالن های تئاتر برای من و دوستانم زیاد پیش آمده به خصوص در بعضی سالن های بد سابقه تر در این زمینه که همه دوستان آشنایی کافی با نام شان دارند، اما این بار، این سوال در سالن سینما و نیم ساعت بعد از شروع فیلم برای من به وجود آمد! صد البته می پذیرم که فرم انتخاب شده توسط کارگردان با توجه به محتوای اثر تعیین می شود. در قالب های کوتاه (داستان کوتاه، فیلم کوتاه و امثال آن) باید همان چند دقیقه اول ضربه ای به بیننده زده شود تا علاقه او به دیدن ادامه کار ترغیب شود اما در فرم های بلند تر شاید مولف ترجیح دهد اوایل کار فقط فضا سازی کند و آدم های قصه را به ما نشان دهد بدون این که داستانی تعریف شود. حالت دوم بدون شک موجب کند شدن روند کار و افت ریتم می شود که لزوما نه بد است نه خوب. ولی آن چیزی که من را اذیت می کند نه کند بودن ریتم، که عدم یکنواختی ریتم است. قصه در بیست دقیقه آخر چنان سرعتی می گیرد که حس مسابقه فوتبالی را به من می دهد که انگار تیم بازنده در ده دقیقه آخر تازه یادش افتاده دو بر صفر عقب است و باید نتیجه را جبران کند. همین است که سخنرانی صاحب کارگاه در مقابل پدر دختر برای من «مقبول نمی افتد»! همین است که سکانس پایانی به رغم نو بودنش برای من باسمه ای و سر هم بندی شده می نماید. همین می شود که نمی فهمم چرا باید اول فیلم ختنه کردن پسر افغانی در فیلم باشد؟ که بگوییم کارگر مهاجری در ایران هست که پزشک بوده؟! این کجای داستان ما قرار است استفاده شود؟ یا سنت های افغان را به بهانه مراسم ختنه سوران ببینیم؟ که این فیلم هم کارکرد مستند قرار نیست داشته باشد. همین است که کلی اطلاعات اضافه در ابتدای فیلم داریم که خیلی از آن ها به کار نمی آید.

3. یک بار قصه «چند متر مکعب عشق» را مرور کنیم: مهاجران افغان (موقعیت ناپایدار) و ایجاد عشق (تمایل به موقعیت پایدار) که قرار است حادثه ای موجب ایجاد چالش در مسیر این عشق شود، و دست آخر پایان بندی ماجرا و ابدی شدن عشق این دو در فضایی ماورای مرز ها و ملت ها. این جا دو نقطه عطف داریم: اولی ماجرای کارگران غیر قانونی افغان و دومی ماجرای عشق دختر و پسر از دو فرهنگ متفاوت. بین این دو کدام پل ضروری و منطقی در روایت وجود دارد؟ به نظر من هیچ! تنها کانال ارتباط این دو اتفاق این است که اجبار گروه کارگران افغان به رفتن از ایران تکاپوی دختر و پسر را در رسیدن به هم بیشتر می کند. اگر مرد افغان اجباری به رفتن هم نداشت و کارگر غیر قانونی هم نبود باز هم به این پسر دختر نمی داد، و اگر عشقی هم بین دختر و پسر وجود نداشت باز هم زندگی یک مهاجر افغان می توانست پتانسیل ساخت یک فیلم را داشته باشد. این همان اتفاقی است که در بند اول به آن اشاره کردم: اصرار کارگردان فیلم اولی برای خرج کردن هر آن چیزی که در ذهنش دارد.

4. نما های فیلم درخشان است و نشاندهنده دید زیبایی شناسانه کارگردان و مدیر فیلمبرداری آن. فقط افسوس که نمای درخشان کشیدن ماشین های اوراق توسط کارگران خیلی زود خرج شد. اگر بعد از اولین نقطه عطف این اتفاق می افتاد درک بهتری از فضا و اتمسفر کار به دست می داد و ضربه کاری تری به تماشاگر وارد می شد. در مورد بازی ها حرف و سخنی نیست و احساس ناهمگونی با دیگر اجزای کار به من دست نداد.

حرف آخر این که چند متر مکعب عشق فیلم خوبی نیست اما تلاشی است قابل ستایش از کارگردانی که به نظر می رسد ایده های خوبی برای نشان دادن به مخاطبش دارد. منتظر فیلم های بعدی برادران محمودی خواهیم بود.
یه مدت بود ترکِ نوشتن کرده بودیاا!
گفتم یه پیامی بزارم و بگم:
من بهش گفتم وبلاگ بسازه :)
مرسی که مینویسی شاهین
۱۲ دی ۱۳۹۳
شاهین جون ... در مورد روح شنیدی؟
معتقدی بهش؟
(چون اینجا زیاد میای مجبورناچارشدم اینجابگم)
۱۵ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید