در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره نمایش غروب روز‌های آخر پاییز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:35:53
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
غروب روز های آخر پاییز . . .

1. نیما حسنی نسب منتقد سینما، طنز نویس و نویسنده ماهنامه ی فیلم است. چند وقت پیش پرونده ای کار کرده بود در مورد نسل سوم سینماگران، و نوشته ای هم داشت در مورد سینمای مانی حقیقی. در آن جا جناب حسنی نسب نوشته بود که اولین بار فیلم آبادان حقیقی را با دوستی که نظر خوشی نسبت به فیلم نداشت تماشا کرد و شاید تحت تاثیر آن دوست منتقد، نظر خوشی به فیلم نشان نداد. بار دوم فیلم را در خانه ی مانی حقیقی و به صرف کباب کوبیده ی دستپخت کارگردان! تماشا کرد، و گویا نبود آن دوست کارگردان هم مزید بر علت شد که فیلم را بپسندد! خودش به شوخی گفت که خود مانی حقیقی هم تاثیر آن کوبیده را بر نظر منتقدانه ام تایید کرد! حالا نمی دانم توجه گروه نمایش به تیوال و تقدیر از بچه های تیوالی در قالب یک اجرای ویژه به ویژه هشت دوست عزیز دعوت شده که برای من هم بسیار شیرین و دلچسب بود در نظر منتقدانه ام تاثیر گذاشته یا نه! همین قدر می دانم که نمایش را دوست داشتم.
2. بی شک متن نمایش جای هیچ بحث و نقدی باقی نمیگذارد. دورنمات متنی نوشته با روایت درست و سرراست از یک واقعه، و صحنه آرایی زیبا، روابط و شخصیت های سرراست و محکم. به لحاظ یک نمایشنامه هیچ نقصی بر این اجرا وارد نیست. حداقل در سطح سواد من.
3. در مورد آن چه مربوط به اجرا می شود، بر خلاف برخی دوستان به نظر من بازی ها بسیار خوب و روان بود. طبعا من اجرای قبلی را ندیدم و نمی توانم ... دیدن ادامه ›› مقایسه ای بین بازیگر قبلی نقش نویسنده و آقای حیدری داشته باشم. همین قدر می دانم که درک ایشان از نقش به باور من درک درستی بوده. در ضمن متن نمایشنامه را قبل از این نخوانده بودم و از میزان وفاداری کارگردان به متن بی خبرم. در واقع تنها آثاری که از دورنمات خوانده بودم دو نمایشنامه ی فیزیکدان ها و ملاقات بانوی سالخورده بود اما با توجه به فضایی که از آثار دورنمات شناخته ام احساس می کنم کارگردان در دیدگاه خود نسبت به بازی ها و شخصیت ها بیشتر فضایی چخوفی ساخته. این یک حس شخصی است و لزوما درست نخواهد بود اما شخصیت پردازی کاراگاه خصوصی داستان و نحوه ی بازی او به شدت یاد آور شخصیت های چخوف بود.

دست آخر این که علی رغم این که کارگردان حداکثر تلاش خود را برای ایجاد اکت در صحنه به رغم محدودیت در امکانات صورت داد، باز هم در جاهایی از کار این حس ایجاد می شد که خالی بودن دکور و دیالوگ محور بودن، فضا را به سمت نمایش رادیویی سوق می دهد. کاش بشود نمایشی تا این اندازه پر کشش با دکوری پرداخت شده تر و فضا هایی پر رنگ تر اجرا شود.

خسته نباشید جانانه به همه ی دوستان و تیم اجرایی

پی نوشت: نفسم گرفت! راستش خط اول رو که تایپ کردم دیدم با مدل همیشگی نوشتن من که شکسته نویسی و راحت حرف زدنه منافات داره ولی تو رودروایسی خودم موندم و تا تهش رو نوشتم :) ببخشید که این طور شد :)
قسمت "کوبیده" و نیما حسنی نسبش عالی بود یعنی...
۱۲ اسفند ۱۳۹۲
قربونت برم مصطفی جان :) عین عبارت حسنی نسب بود :) به هر حال ما هم نمک گیر این گروه نمایشی شدیم و نمی تونیم انتقاد تندی داشته باشیم شما که خودت از تجلیل شدگانی و اصلا و ابدا نمیتونی نقد بنویسی :) :D
۱۲ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید