در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره نمایش صدای آهسته برف
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:48:38
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
صدای آهسته برف . . .

(بخشی از نوشته ممکنه محتوای نمایش رو لو بده ترجیحا بعد از دیدن نمایش بخوانید)






آرامش و سکون همه جا رو گرفته. فضا به صورتی است که هر صدایی منجر به مرگ خواهد شد. خانه انگار بر لب پرتگاهه و شیب زمین اشارتی است به ... دیدن ادامه ›› سقوط ناگزیر. همگی بی صدا به خوردن مردار مشغولند و تنها امیدشان بهاره. بهاری که معلوم نیست کی بیاد. ما هیچ کاری نمی کنیم تا بهار بیاد. تا بهار باید آهسته حرف زد تا سر رو به باد نداد.

بچه ای در راهه. گرگ در فرهنگ اساطیری ترک نماد قدرت و به نوعی نماد زایش و باروریه. افسانه ای هست که نژاد ترک رو از بطن یک گرگ می دونه. این بچه حاصل تخطی از این نظم و سکوت گورستانیه. این بچه نباید می اومد. گرگ با اومدنش انفجاری ایجاد می کنه که همه رو به تکاپو میندازه. ساز سکوت مرگ آور رو در هم می شکنه. سوال این جاست: این زندگی مرده وار بهتره یا مردنی آنی اما با فریاد؟

ختنه گر همه چیز رو دیده، تکه ای از هر آدم این منطقه پیش او مونده. به عجیب ترین و پنهانی ترین راز هر مرد آشناست. تقابل موقعیت زن و مرد در نمایش از این بخش نمایش بروز پیدا می کنه. موقعیت دو زن و دو مرد: یک زوج نماد تغییر و زوج دیگه نماد رخوت، و حالا حکایتی از ختنه گر که سه جنبه رو در خودش داره: تاکید دوباره بر بهار، ناظر همه چیز دان که به سر مگوی مردانگی آگاهه، و در آخر خنده بی صدا. در واقع این بخش از نمایش تمام مفاهیم مطرح شده رو به صورت فشرده بیان می کنه و توجه به اون شاه کلید درک اتفاقاته.

بچه در گور به دنیا میاد. دوباره همه به سر میز غذا بر میگردن تا به خوردن لاشه حیوانات مرده در برف ادامه بدن. بهار که شد بچه رو خاک می کنیم. گرگ زیر برف ایستاده و انگار همین اسطوره قدرت هم شکست رو پذیرفته.

صدای آهسته برف نمایشی است به شدت متکی به نماد ها. فرم اجرای کار برای من خیلی دوست داشتنی بود چون آرامشی که در ظاهر حکمفرما بود در کنار طوفانی که در دل شخصیت ها و بازی ها نمود پیدا می کرد دلهره ای عجیب در من ایجاد کرد. تاثیر گذار بودن نمایش نکته ی بسیار مثبتیه فقط به عنوان یک ایراد از دید خودم میخوام نکته ای رو بگم. ازرا پاوند منتقد مشهور انگلیسی که از او به عنوان کاشف بزرگان ادبیات مثل تی اس الیوت و همینگوی یاد میشه معتقد بود نماد قبل از نماد بودن باید کارکرد معمول و تیپیکال خودش رو هم داشته باشه مثلا اگه گل سرخ رو به عنوان نماد استفاده می کنیم، این گل باید قبل از هر چیزی واقعا یک گل سرخ باشه. در این نمایش نماد ها به شدت نماد بودند و کارکرد حقیقی خودشون رو از دست دادند: ساز، گرگ، بچه همگی به شدت نمادین هستند و این میزان انتزاعی بودن برای من به شخصه دوست داشتنی نبود گرچه موارد دوست داشتنی اونقدر زیاد بود که چندان این مساله رو در ذهنم بزرگ نکردم و از دیدن کار لذت بردم. برای جابر رمضانی دوست داشتنی و خوش اخلاق آرزوی موفقیت های بیشتر دارم و چشم به راه کار های بعدیش هستیم.
شاهین عزیز! دقت بفرمائید سرعت عمل بی چشمداشت را ...
۲۴ آبان ۱۳۹۳
ابر شیر عزیز ببخشید یه سری مسائل پشت سر هم پیش اومد که تمرکز ذهنی رو واسه این کار از من گرفت. همین امشب نوشته م رو تکمیل می کنم فردا صبح سری به وبلاگ بزن می بینی پست جدید رو. باز هم ببخشید.
۰۳ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید