در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره نمایش دو دلقک و نصفی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:09:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دو دلقک و نصفی . . .


(متن خالی از نکات لو دهنده نیست. با احتیاط خوانده شود)


1. فرق است میان تئاتر آماتور و تئاتر آماتوری. فرق داریم میان بازی بد و نابازیگر. اتفاقی که روی صحنه دو دلقک و نصفی می افته فهم درست کارگردان نسبت به توانایی بازیگر، خوانش درست از متن و وجود یک ایده روشن برای اجرا و انتقال یک مفهومه که شاید چندان دوست داشتنی نباشه اما بدون شک هنری و ... دیدن ادامه ›› حساب شده است.

2. کلمه در ادبیات جلال تهرانی ساحت های مختلفی رو در بر می گیره. رئیس به زیتوی نابالغ میگه: من کی ام؟ اینجا کجاست؟ و دیالوگ در هر بار بعد تازه ای به خودش می گیره: یک بار جایگاه فرد رو در نظام بوروکراتیک نشان میده و بار دوم هویت انسانی و سر در گمی هویتی رئیس رو نمایان می کنه. کارگردان خوب فهمیده که قاب صحنه با وجود این نمایش کاملا دیالوگ محور نباید بدون جلوه های بصری باقی بمونه پس روند تحول و تحرک معنایی هر شخصیت رو با حرکت قاب بزرگ پشت سر نشون میده. شخصیت هایی که در نظام اداری فرادست زیتو قرار دارند و قاب اون ها به جلوی صحنه اومده اما همین حرکت قاب دنیای اون ها رو به نسبت دنیای زیتو کوچک تر کرده! بازی سایه ها روی دیوار و دست آخر مفهوم میز در ادبیات بوروکراتیک که انگار تمام هویت فرد با آن سنجیده می شود و وقتی صاحب میز می میرد، میز او هم راهی عدم می شود.

3. اما کار انگار چیزی کم دارد. فضای خشک و مکانیکی متن چیزی نیست که موجب لذت روحی من شده باشد. دو دلقک و نصفی نمایشی نیست که بعد از بیرون آمدن حسابی سرحال شده باشید. بر عکس یک نوع خستگی عمیق ناشی از کشتی گرفتن با المان های بی شمار و نماد های حساب شده برای بیننده خواهد ماند. این خستگی چیزی نیست که همیشه خوشایند باشه. به خودم قول دادم قضاوتم در مورد هیچ اثر نمایشی سلیقه ای نباشه. به همین دلیل باید بگم نمایش دو دلقک و نصفی رو دوست داشتم اما از اون لذت نبردم!

ممنون از تک تک بچه های مکتب تهران که با اشتیاق تمام تلاش می کنند تا کار دوستانشون در این شب ها بیشتر و بهتر دیده بشه و ممنون از جلال تهرانی که با هر بار نوشتن و اجرا کردن، سعی می کنه چیزی به تئاتر کشور ما اضافه کنه.
می‌بینم که... خدا رو شکر دیوار ترمیم شده رفیق...
۲۰ آذر ۱۳۹۳
شاهین جان نصیری ، من هم این تئاتر رو دیدم و البته بسیار لذت بردم ، انقدر که باز هم می خوام برم و اجرا رو ببینم . با اکثر نظراتتون موافقم . اما راجع به لذت روحی ، لذت روحی همیشه اون چیزی نیست که باعث انبساط خاطر بشه . اصلاً کاتارسیس از همین لذت حرف می زنه . لذتی که گاهی خوشایند نیست . یعنی در واقع کلمه لذت اشتباهه . اون حسی که شما داشتی اتفاقاً به نظر من نزدیک ترین حس به فضای نمایش بوده . منم دچار همون احساس شدم اما خب ازش بسیار لذت بردم . یه جور تحول . من فکر می کنم لذت بردن به کمی تو ماها کلیشه شده . حتی گاهی نمی دونیم واقعا از چی داریم لذت می بریم .
۰۸ دی ۱۳۹۳
خانم احمدی ممنون که نوشته من رو خوندید اتفاقا من دارم دقیقا از همون عدم ایجاد کاتارسیس حرف می زنم. با کاتارسیس آشنا هستم و می دونم می تونه در دل خشم، اندوه، یا حتی ملال و بی حوصلگی هم به وجود بیاد. دقیقا این همون لذتیه که من نبردم یعنی با این که می دیدم تمام اجزا درست و به جا در کنار هم قرار گرفتند و متن هم هدفمند به پیش میره اما این مجموعه برام لذت بخش نبود.
۰۹ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید