دو دلقک و نصفی . . .
(متن خالی از نکات لو دهنده نیست. با احتیاط خوانده شود)
1. فرق است میان تئاتر آماتور و تئاتر آماتوری. فرق داریم میان بازی بد و نابازیگر. اتفاقی که روی صحنه دو دلقک و نصفی می افته فهم درست کارگردان نسبت به توانایی بازیگر، خوانش درست از متن و وجود یک ایده روشن برای اجرا و انتقال یک مفهومه که شاید چندان دوست داشتنی نباشه اما بدون شک هنری و
... دیدن ادامه ››
حساب شده است.
2. کلمه در ادبیات جلال تهرانی ساحت های مختلفی رو در بر می گیره. رئیس به زیتوی نابالغ میگه: من کی ام؟ اینجا کجاست؟ و دیالوگ در هر بار بعد تازه ای به خودش می گیره: یک بار جایگاه فرد رو در نظام بوروکراتیک نشان میده و بار دوم هویت انسانی و سر در گمی هویتی رئیس رو نمایان می کنه. کارگردان خوب فهمیده که قاب صحنه با وجود این نمایش کاملا دیالوگ محور نباید بدون جلوه های بصری باقی بمونه پس روند تحول و تحرک معنایی هر شخصیت رو با حرکت قاب بزرگ پشت سر نشون میده. شخصیت هایی که در نظام اداری فرادست زیتو قرار دارند و قاب اون ها به جلوی صحنه اومده اما همین حرکت قاب دنیای اون ها رو به نسبت دنیای زیتو کوچک تر کرده! بازی سایه ها روی دیوار و دست آخر مفهوم میز در ادبیات بوروکراتیک که انگار تمام هویت فرد با آن سنجیده می شود و وقتی صاحب میز می میرد، میز او هم راهی عدم می شود.
3. اما کار انگار چیزی کم دارد. فضای خشک و مکانیکی متن چیزی نیست که موجب لذت روحی من شده باشد. دو دلقک و نصفی نمایشی نیست که بعد از بیرون آمدن حسابی سرحال شده باشید. بر عکس یک نوع خستگی عمیق ناشی از کشتی گرفتن با المان های بی شمار و نماد های حساب شده برای بیننده خواهد ماند. این خستگی چیزی نیست که همیشه خوشایند باشه. به خودم قول دادم قضاوتم در مورد هیچ اثر نمایشی سلیقه ای نباشه. به همین دلیل باید بگم نمایش دو دلقک و نصفی رو دوست داشتم اما از اون لذت نبردم!
ممنون از تک تک بچه های مکتب تهران که با اشتیاق تمام تلاش می کنند تا کار دوستانشون در این شب ها بیشتر و بهتر دیده بشه و ممنون از جلال تهرانی که با هر بار نوشتن و اجرا کردن، سعی می کنه چیزی به تئاتر کشور ما اضافه کنه.