در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مجتبی سلیمان زاده | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:49:44
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
از سلسله کشفیات پیشاپساکرونا:
قانون nاُمِ نیوتن معروف به اصل پایستگی بازیگر: بازیگر نه به وجود می آید و نه از بین می رود بلکه صرفاً از فیلمی به فیلم دیگر منتقل می شود...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن: این قانون زمانی به مخیله کمینه خطور کرد که وقتی داشتم به چندی از فیلمهای این چند سال اخیر که توی این ایام کذایی به تماشا نشستم، فکر می کردم، اصلا یادم نیومد فلان صحنه مال کدوم فیلم بود، تا حدی که اگر کل سکانسهاشون رو قاتی هم کنید و یه دور بُر بزنید و تصادفی یه چند تاش رو بردارید و به هم وصله بزنید، همچین به چشم نمیاد که اینا مال یه فیلم نبوده.
سلام مجتبی عزیزم،
روزِ منو ساختی با این مطلب. کلی خندیدم!
ممنونم. شاد باشی
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
درود بی کرانه بر شما،
بسیار شادمانم از اینکه جملات من در این ایام پر بیم و اندوه، خنده ای بر لبان شما نشانده. برقرار و سلامت باشید.
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلمی بغایت دلنشین با تصاویری لطیف و دیالوگهایی مطبوع، بحقیقت یادآور پرده های ونگوگ، بمثابه شعری طولانی که بازی هنرمندانهٔ ویلیام دفو گل سرسبد آن است. فقط حیف که اصرار کارگردان بر دوربین روی دست و قرار دادن دوربین در زوایای بسیار غیر معمول بجای افزایش حس شاعرانگی یا بازنمایی چشم انداز ونگوگ، باعث ایجاد شلختگی بصری در کلیت اثر شده، اگر چه به تفکیک سکانسها دلنشینند.
به هر حال فیلمی است درخور و با توجه به پیشینهٔ کارگردان می توان دریافت که اشنابل زندگی نامه ساز چیره دستی است.
neda moridi، امیرمسعود فدائی و وحید هوبخت این را خواندند
محمد مجللی، امیر مسعود و رضا تهوری این را دوست دارند
درود
علت استفاده از نماهای سوبژکتیو(نما با زاویه دید شخصیت اول فیلم) و نوع استفاده از دوربین روی دست در برخی سکانس ها به علت درگیر کردن مخاطب با جریان سیال ذهن ونگوگ و تعامل با تنش بالای صحنه بود.
اشنابل پیشتر از آنکه شخصاً یک کارگردان باشد یک نقاش چیره دست است و وقوف او به روحیات ونگوگ بیش از هر کارگردانی که تاکنون از او فیلمی ساخته بالاتر است بنظرم.
?
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هث لجر، در نقش جوکر، جنایتکاری را به تصویر کشید که از جنایت ابزاری برای فلسفیدن پرداخته بود... جنایت به مثابه سوژه... دلقکی که جوکر بودن همه ذات او بود نه چهره ای پنهان در نقاب جوکر.
از این منظر جوکر شوالیه تاریکی اندیشمندی بود که آگاهانه بشیوه ای خشن اما، آینه ای پیش روی سرمایه داری نهاده بود تا زشتی سرشتین نهفته در زیر پوست خویش را نظاره کند... جنایات جوکر هث لجر کاملا آگاهانه، اندیشمندانه و هدفمند طراحی شده بود که اثری از منفعت طلبی در آنها به چشم نمی خورد، و این گونه بود که این کاراکتر را به بخشی از حوزه فرهنگ عمومی تمام شهروندان جهان بدل کرد...
قطعا این شیوه نگریستن، به مذاق سرمایه داری خوش نیامد و با تمام توان کوشید که خاطره هث لجر را از اذهان بزداید. قریب به دو سال تبلیغات پیش ساخت که هزینه هنگفت آن بسیار غیر عادی می نماید برای ساخت این جوکر جدید بی دلیل نبوده است. اما این جوکر جدید... موجودی حقیر، روان نژند، کم هوش و فاقد اراده که تصادفا خود را رهبر یک حرکت عمومی می بیند... کرمی که در میان زباله های پایین شهر می لولد و به خوشبختی مردمان نجیب و لایق سرمایه دار حسادت می ورزد... باتلاقی از انواع و اقسام عقده های شناخته شده و ناشناخته مندرج در کتب روانکاوی که حقارت خود را در پس نقاب جوکر پنهان می کند.
با همین ترفند، اعتراضات امروز مردمان عادی در سراسر جهان (اروپا، آسیا، آمریکای جنوبی و شمالی) به سرمایه داری، فقط توحش ناشی از حسادت مشتی هرج ومرج طلب و در یک کلام «دلقک»، بازنموده ... دیدن ادامه ›› می شود.
تنها نکته قابل توجه این فیلم بازی زحمت کشیده خوآگین فینیکس است.
در حقیقت این فیلم سالاد زباله ای است که گوجه ای گیلاسی وسط آن کار گذاشته شده، همین.
نکته قابل توجه اینه که فیلم اخیر داستان تولد جوکره ولی در شوالیه تارکی، جوکر بیست و چند سال از تولد شخصیتش گذشته!
پس در جنایت مهارت پیدا کرده، فلسفه دارش کرده، دیگه براش پول اهمیتی نداره و مهم لذت جنایته و کنترلی که بر دیگران میزاره حالا رهبری شده که به هر جایی که میخواد هدایت میکنه( جنون رهبری و قدرت) نه اینکه بطور اتفاقی تبدیل به رهبر بشه.
در هر دو فیلم علیرغم نظرتون جوکر فردی حقیر و روان پریشه. اما در شوالیه تاریکی ذهن خلاقی برای جنایت داره که از اون خبری در این جوکر نیست.
"و به مذاق سرمایه داری خوش نیامد و ..." رو اصلن نمیفهمم
این متن بیشتر شیفتگی نگارنده به هث لجر رو نشون میده تا نقد جوکر جدید.
من که شیفته بتمن هستم چه کنم:)
۰۵ بهمن ۱۳۹۸
با سلام و درود
با بخش زیادی از مطالب گفته شده موافقم اما نمی تونم قبول کنم جوکر تاد فیلیپس با چنین اهدافی ساخته شده، شخصیت جوکر در تمام زمان هایی که بصورت فیلم ساخته شد با چیزی که در دنیای کامیک وجود داشت تفاوت هایی داشت و هر بار نکاتی را میبینیم که بهیچ وجه در کامیک اشاره ای به اون نشده، در هر صورت ما با انواع مختلف جوکر ( اعصاب خورد کن، شرور ، کمدی، مظلوم، بی رحم و سنگ دل، باهوش، احمق و ... ) از سال 1969 تا 2019 روبرو هستیم ،جوکر نولان شخصیتی بسیار باهوش با چاشنی خشونت و کمدی بود و بازی لجر یک تکمیل کننده نهایی بود این فیلم با خوش فکری نولان درخشید. این نولانه که دلش میخاد جوکری بسازه که حتی از راس الغول که استاد بسیاری از قهرمان های دی سیه بیشتر موی دماغ بتمن باشه،
دلیل ساخت این شخصیت از جوکر فقط یک چیز میتونه باشه و اونم همزاد پنداری با ضدقهرمان هاست، دنیا امروز دیگه از اینکه ابر قهرمان ها بدون ... دیدن ادامه ›› هیچ پیش زمینه ای ضد قهرمان های داستان هارو شکست میدن خسته شدن، کاری که مارول استدیو اولین بار با ضد قهرمان ددپول این کارو انجام میده و باعث میشه مخاطب با این ضد قهرمان همزاد پنداری کنه، همین ! یک پروژه برنده و گیشه پر سود که بعد به فکر ساخت پروژه ونوم و بعد لوکی میوفتن.
کاری که دی سی دیر فهمید و از مارول عقب افتاد، زمانی که مارول توسط دیزنی با قیمت حدود 3 میلیارد دلار خریداری شد تا به امروز حدود 30 میلیارد سود به والت دیزنی برگردونده، چرا ؟ چون هیچ کمپانی به اندازه دیزنی نیازمند ایده برای ساخت نیست.
اینجا یه چیزیو از یاد نبریم اونم زمانی که نولان سه گانه بتمن ساخت و دی سی در اوج بود و مارول ناامیدانه حق الامتیازشو واگذار میکنه ...
امروز دی سی یاد گرفته به ضد قهرمان هاش احترام بزاره و فهمیده همچین بد نیست بگه که جوکر انقدرها هم که فکر میکنید مجرم نیست و این جامعه است که ممکنه دلیل طغیان انسان ها باشن.
هر چند باز میگم اینکه ما دلمون بسوزه برای جوکر تا باهاش همزاد پنداری کنیم نمیپسندم و برای جذب ببیندس چون در حقیقت هیچ جای کامیک ها گفته نشده جوکر پسر توماس وین بوده و این چیزیه که فیلیپس میخاد.
جوکر ساخته شده باب کین از سال 1940 همین بوده و ارتباطی به این یکی دو سال و نظام سرمایه داری نداره.
اینجوری زاده شده و باب کین داستانشو اینجوری از همون موقع نوشته نه به باهوشیه جوکر نولان و نه به مظلومی جوکر فیلپس،
بقیه جوکر ها هم همینطور، جرد لتو، جک نیکسون و حتی رومرو در نقش جوکر
جوکر یک شخصیت نیست یک موج از تفکریه که از یک انسان به انسان دیگه ای منتقل میشه و تنها جایی که این موضوع بهش اشاره شد سریال گاتهام بود که متاسفانه در فصل پنجم نسخه اش پیچیده شد.
۰۵ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من اساساً نسبت به هیچ جشنواره ای هیچ گونه دید مثبتی ندارم... بطور کلی جشنواره ها در بهترین حالت وظیفهٔ سیاستگزاری در زمینهٔ تنظیم ذائقهٔ مخاطب و بتبع اون دستورالعمل نحوهٔ تولد فیلم برای ماه ها و سالهای آینده رو بعهده دارند. شاید یه زمانی، حداقل سه دههٔ پیش، انسانهای بزرگی هنوز پیدا میشدن که جشنواره ها با آویزون شدن به اونها سعی می کردند اعتبار برای خودشون کسب کنند. اما امروزه روز با گسترش فضای مجازی و تسلط اون بر اذهان و افکار عمومی، دیگه براحتی میشه یک شبه اعتبار رو سفارش داد...* بگذریم، من هنوز فیلمهای جشنوارهٔ ونیز امسال رو ندیدم اما برام بسیار شگفت انگیز بود که فیلم متری شیش و نیم هیچ شیر طلائی، نقره ای، مفرغی، چدنی حتی خروس قندی هم نگرفت، علیرغم اینکه این فیلم بمراتب از خیلی جهات از بسیاری از فیلمهایی که در سال گذشته یا این سالهای اخیر یه شیری روباهی اسبی شتری خروس قندی ئی چیزی گرفته بودند بهتر بود. عکس العمل ونیز در قبال متری شیش و نیم یا اساساً سینمای ایران بیشتر به یک سکوت مرگبار و نادیده انگاشتن شبیه بود تا داوری و احتمالاً این سیاست جدید جشنواره ها نه تنها در قبال سینمای هنری ایران، بلکه هر گونه از سینما که دارای استقلال، وجه هنری اصیل، تشخص و اندیشه ورزی است، خواهد بود تا هر گونه مانع و مقاومتی از برابر سرمایه سالاری برداشته بشه.
جای تأسفه که دیگه احتمالا در سالهای آینده باید با مقوله ای به نام هنر در سینما بطور کامل خداحافظی کنیم (اگر چه الآنش هم جز سایهٔ محوی از اون باقی نمونده) و سینما جز ابزاری برای پولسازی، تلقین ذهنی، آماده سازی اذهان برای پذیرش سیاستها و تخدیر نخواهد بود.
_____________________________________________
*من نسخهٔ نهایی فیلم تاد فیلیپس رو هنوز ندیده ام، ولی آیا غیر طبیعی نیست که مخاطب یک فیلم با یه کارگردان درجهٔ سه و چهار، از یک سال قبل از ... دیدن ادامه ›› ساخته شدنش با هجمه ای از پروپاگاندا، نقدهای مثبت و کف و سوت، جوری دچار شست و شوی مغزی بشه که اصلاً ذهنش فرصت متوجه شدن به هیچ سمت دیگه ای رو پیدا نکنه؟ فکر کنم حجم تبلیغات این فیلم قبل از ساخته شدنش، با کل بودجهٔ چندین کشور دنیا روی هم برابری کرده باشه.
مجتبی جان
از وقتی سیاست قاطی هنر شده
و باعث اعمال فشار و تصمیم گیری اصلی
به جای اهالی فرهنگ شده
شک نکن که به خاطر انزوای این روزهای ایران
از سوی باقی کشورها و تحریم های بسیار
این فیلم هم قربانی سیاستمداران کشورهای صاحب سبک ... دیدن ادامه ›› سینما شده
و به قول معروف سناریو جای دیگه نوشته شده
و چند خیمه شباز ماهر فقط اجرا می کنند.
نمونه بارزش جشنواره فیلم فجر خودمون
که ثانیه نود تمام تماشاگران رو
خیلی خوب،شگفت زده می کنه
و با نتایجی که اعلام می کنه
حیرت اکبرآقا سوپری محل رو هم برمی انگیزه
و اون هم از این بازی کثیف مطلع میکنه،
و این وسط فقط ما هستیم که هر ساله
با شوق و ذوق فراوان برای دیدن فیلم های جشنواره
سر و دست می شکونیم تا علایق مون برطرف بشه.
ونیز،کن،اسکار،برلین،...
همه اسیر سیاست هستند نه طی کردن هنر و مسیر.
۱۹ شهریور ۱۳۹۸
آخ گفتی مجتبی جان...
یه زمانی همین تئاتر یه مفری بود که هنوز آلوده به مسائلی مثل تجارت و بازار آزاد و مسائل جناحی... نشده بود و ما مثل والها، پس از ساعتها شنا کردن در اقیانوس مشکلات و مسائل روزمره، ساعتی برای تنفس خودمون رو به ساحل تئاتر می رسوندیم تا نفس تازه کنیم و خودمون رو برای سانس بعدی غوطه ور شدن در مشکلات آماده کنیم...
اما الآن دونه دونه آخرین سنگرهای فرهنگی ما هم به دست بازار آزاد، تجاری سازی، جناحی گری و... فتح میشه. این تنها مشکل ما نیست همه جای دنیا همینه... مگه روسیه دیگه تارکوفسکی و تولستوی و داستایفسکی یا پوشکین به دنیا میاره، مگه از ژاپن امروز اوزو و کوبایاشی درمیاد، مگه دیگه فرانسه ملویل داره، مگه آمریکا جان فورد و وایلر و کوبریک می سازه...
۱۹ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مشتی ضد و نقیض که مذبوحانه برای تئاتر شدن و مأیوسانه برای فلسفی نمودن دست و پا می زند.
درود
میشه چندتا از این ضدونقیض هایی رو که می‌فرماید بیان کنید لطفاً؟
۱۱ مرداد ۱۳۹۸
درود مجدد بر خود شما،
نخست آنکه وجیزه های اینجانب قطره هم محسوب نمی‌شود، عاجزم از ادراک آنکه چرا در چشم سرکار «مشت مشت» جلوه کرده‌است.
دوم آنکه ای بسا چیزی که برای شما رسماً «نشد» است، برای دیگری نقداً «بشد» باشد.
سوم آنکه هیج «ماهوی» استانداردی در هیچ کجای تاریخ تعریف «ماهوی» نشده است و هر کسی حق دارد با هر میزان «ماهوی» ئی، «ماهوی» خودش را ماهیتاً داشته باشد؛ شما هم «ماهوی» خودتان را حمل کنید حتی اگر با «ماهوی» بنده یا هر کس دیگر، مغایرت «ماهوی» ... دیدن ادامه ›› داشته باشد.
چهارم آنکه همانگونه که از وجیزه‌نویسی من هویداست، آرمانم جلوگیری از اتلاف وقت خلایق است، و هر آینه مفیدتر از این کار برای صرف وقت نیافته‌ام. شما هم اگر وجیزه‌های من را اتلاف وقت می‌شمارید وقتتان را صرف خواندن و ذهن تان را درگیر تعمق در معانی آنها ننمایید، انشاالله مشغله مناسبتر یافت خواهد شد.
و در نهایت اینکه موفق خشک احتمال کپک زدن کمتری دارد تا موفق تر.
۱۲ مرداد ۱۳۹۸
صرفاً برای رفع عاجریت در ادراک:
مشتی ضد و نقیض که مذبوحانه برای تئاتر شدن و مأیوسانه برای فلسفی نمودن دست و پا می زند.
"مشتی..." دقت بفرمایید: مشتی
صفات تفصیلی را با اسم درآمیختن خود نهایت طنازی است
چه خشک چه غیرخشک برقرا باشید واینکه هر چیز تری کپک نخواهد زد این را منی که صنایع غذایی خوندم قطعاً خوب می‌دانم

۱۳ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یعنی هنوزم از اینجور فیلمها ساخته می شه؟!
___________________
پ.ن: والا اگه از راشهای این فیلم یه مستند راجع به جنگلهای زاگرس ساخته می شد، خیلی بیشتر دیدنی می بود.
امیر، الیاس نوبری و سپیده این را خواندند
ماهرو رستمی، محسن جوانی و فهیمه تردست این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زنده، چشم نواز، اصیل... در زمانه ای زندگی می کنیم که باید از دیدن یک فیلم خوب، شگفت زده شد.
این فیلم، آشغالی است دوست داشتنی...
مینیمالیسم... یا... هیچی مالیسم...
دم همه دوستان گرم، که در این برهوت مهر و فرهنگ و اندیشه چشممان را به دیدارتان روشن کردید و دلمان را به همتتان گرم... و چه نیکو که از پس سالیان دیدارها با دوستان فرهیخته ام تازه شد... مسیرتان مستدام
بسیار بسیار ممنونم از این همه لطف و نگاه مثبت به ما و تلاش های ما
دیدار با شما هم برای بنده لذت بخش بود آقای سلیمان زاده عزیز و وقتی گفتین شب شیرین و به یادموندنی ای ساختین برامون به شدت خوشحال شدم و خیالم راحت شد که اون اتفاقی که دنبالش بودیم رخ داد.
ممنون از حضورتون، لطفتون و آرزوی شیرینتون
۱۱ آذر ۱۳۹۷
جمع دوستان جمع بوده و من کم سعادت که نتونستم خودمو برسونم
حمید عزیز امیدوارم به همراه دوستان دیگر ،این نمایش رو به اجرا ببرید
۱۱ آذر ۱۳۹۷
قربان شما آقای تهوری عزیز، ممنونم که به یادمون بودین، بنده هم امیدوارم شرایطی مهیا بشه که بتونیم بیشتر از این متن لذت ببریم و با اجرایی شایسته میزبان شما باشیم.
۱۱ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک اثر ادبی و نه یک اثر دراماتیک، همین.
(بیشتر یک مقاله یا انشاء)
ببا سلام یک سوال دارم چرا امتیاز, این نمایش خانم ماهیان را کم xدادید اشکال در کجاست؟ نمایش نامه است؟
۱۵ آبان ۱۳۹۷
درود بر شما خانم مینا،
والا نمایشنامه که نمیشه گفت، بیشتر یک انشائی بود که سر کلاس خونده شد.
۱۵ آبان ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب داشتم تنها و طبق عادت، توی خیابان انقلاب قدم می زدم، رسیدم به میدون فردوسی، تماشای اثر بی بدیل زنده یاد استاد ابوالحسن خان صدیقی، یک بار دیگه عظمت کار حکیم طوس و تلاش اون بزرگمرد رو برای نجات ایران در ذهنم مجسم کردم، و بعد خاطرم رفت سمت یاقوت سرخپوش و افسانهٔ عشق ابدیش که هنوز هم نیروی مرموزش در این مکان جاریه، بعد هم چشمم به ساختمان غریب بانک شهر و صرافیها افتاد، ذهنم پرواز کرد...
دلار... سکه... طلا... طلاق... ازدواج... پوشک... تحریم... پراید... لاستیک کامیون... کارت سوخت... پورشه... شکست عشقی... افسردگی... دارو... شیمی درمانی... کلیه... وامِ مسکن... ضامن... ضامن دار... زورگیر... دعوا... زندان... مهریه... اختلاف خانوادگی... بی کاری... کارتن خواب... خاله یه فال می خری؟!... کودک کار... کارگاه تعطیل... ورشکستگی... شیشه... کریستال... علف... دود... خلاف... پلنگ... صیغه... چترباز... شیخ نشین... مهاجرت... فرار مغزها... پذیرش... کانادا... امارات... داعش... قاچاق... کولبر... کارگر... کارمند... معلم... شرمندگی جلوی زن و بچه... اختلاف طبقاتی... مدیر... هیات علمی... ژن خوب... دانشگاه بی ثمر... پزشک... اورژانس... تجویز غلط... نظام پزشکی... نظام آموزشی... کنکور... استخدام... درآمد... قرارداد... دلال... باشگاه... فوتبالیست... بدنسازی... پودر فاسد... خیابانِ ناصرخسرو... احتکار... لوازم یدکی... مازراتی... شمال... جاده... تصادف... دیه... دادگاه... اسیدپاشی... مافیا... سینما... سالن خالی... سالن پر... تئاتر لاکچری... سلبریتی پر مدعا... مخارج زندگی در فرنگ... دلار... میدان فردوسی... خیابان انقلاب...
به خودم اومدم، احساس کردم که خسته شدم... خسته... از اینهمه هیاهو... شلوغی... خسته از این دور باطل... فقط خسته، «نه ناامید»، دیگه تئاتر رفتن هم که تنها تنفسگاه من بود، خستگیمو در نمی کنه، پیشنهاد شما چیه برای خستگی در کردن؟
اندر معایب به دنیا اومدن در خاورمیانه لعنتی.. واقعا لعنتی..
چی کار باید کرد واقعا؟؟؟؟
خییییلی بهش فکر میکنم منم..ولی انگار باید زد بر طبل بی عاری..باید بی خیال شد..واقعا اگه آدم دنبال بدبختی تو دنیا بگرده، حتی اگه نباشه هم پیدا میکنه..
به شخصه به رویا پناه میبرم..رویا پردازی تنها چیزیه که واسم مونده.. و امیدِ رسیدن بهش..و مهمتر از همه دنبال نکردن اخبار!!!!!!
۲۷ مهر ۱۳۹۷
اینکه به ساحت غیرانسانی توجه کنید هم یه چاره س.
۲۵ آبان ۱۳۹۷
هر جا که بریم گزیری از انسان نیست، مگر اینکه از انسانیت خود هم بگریزیم...
۲۵ آبان ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باتلاقی از دیالوگ... همین.
حاجی ناامیدمون نکن
ندیده دل بسته اش شدم
۲۶ مهر ۱۳۹۷
والا با کمال شرمندگی، همین چند کلمه هم که گفتم، خیلی جلوی خودمو گرفتم...
۲۶ مهر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جا داره از تیوال به خاطره ایجاد امکان تنوع در امتیازدهی و افزودن گزینه های مختلف و امکانات پرکاربرد، سپاسگزاری کنم، فقط ایکاش یک گزینهٔ «نمی خواهم ببینم» هم اضافه می کرد.
___________________________________________
مثلاً: نمی خواهم ببینم... عمراً اصلاً الی ابد... اگر خورشید را در دست راستم بگذارید و ماه را در دست چپم... حاشا و کلا... never ever never و... البته همه اینها رو می‌شه در گزینه «کارمند» هم خلاصه کرد.
حراج!!!
تقریباً همه جای دنیا هر شهری، بازار حراجی دارد که با نام روزی از روزهای هفته شناخته می شود، جمعه بازار، پنج شنبه بازار... اما تهران منحصر به فرد است، حراجی دارد که در هیچ کجای دنیا همتا ندارد، حراجی که برخلاف بازارهای دیگر قدمت و اصل و نسب و ریشه و تباری ندارد، موجودی نوظهور و هیولاوش... «جُزشنبه بازار»....
آری در تهران قصرهایی هستند که در آن تئاتر حراج می شود و مشتریانش نه من و تو مردمان کوچه و بازار، معلم و کارمند و کارگر و دانشجو... که شیفتگان معامله هستند... طبیعیست خُب، اینجا حراجی است.
شاید سال ها بعد
یاد کـسایی بیفتیم
که وقـتی یادمون می افتاد
رفـیق صداشـون می کردیم
سرمـون رو پایین بگـیریم و
یه نفس عمیقی هم بکشیم
.
.
دیگه یاد گرفته باشیم
هر رفاقـتی به معـنای
بانـد و بانـد بازی نیست
و ... دیدن ادامه ›› هر بانـد بازی
به معـنی رفاقـت نیـست
.
.
تا یکی از
بدترین مراحل گـذر عمـر را
بی اعـتبار شـدنِ معـنیِ رفاقـت
حساب کنیم
همان حقـیرترین انـسان هایی که
حرمـت دوران دوسـتی را
در وقـت دشمـنی
به حراج می گذارند
حراجی صدر در صد آف
.
.
شاید سال ها بعد
به بعضی ها بگوییم
حتما فروشگاهی بزن
چون "فروشنده" خوبی شدی
از بس که رفیق هایت را
فروختی و فروختی و فروختی
.
.
.
#مجتبی
۱۹ مهر ۱۳۹۷
نفست گرم، مجتبی جان...
ایزد را سپاس
که ما بچه های پایین
همین کارمندها و کارگرها...
هنوز روی رفاقتمان
اتکت «فروشی نیست» چسبانده ایم...
چه کنیم دیگر...
اگر اهل معامله بودیم،
که کارمند نمی شدیم ما بچه های پایین!
۱۹ مهر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
معمولا وقتی کسی بخواد همه چی بگه، آخرش هیچ چی نمیگه. همین.
نمی دونم چرا بدون اینکه معاشرت یا آشنایی طولانی ای با هم داشته باشیم ضمن ارادت فراوان، می تونم باهات راحت باشم.
زمانه با دل یکی مثل شما هیچ کاری نمی تونه بکنه. خیالت راحت.
۲۱ شهریور ۱۳۹۷
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی خوشتر است
عباس عزیز، دلت همواره زبانت باد و زبانت دل... همواره
۲۲ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جامه‌ای مرصع بر تن متنی تنک، کوته، فقیر، کم‌مایه و نامرغوب (مثل بیشتر آثاری که در سالهای اخیر اجرا می‌شود)
________________________________________________________________________________________________
پ.ن: به یکی گفتند حرف بزرگ بزن، گفت: کرگدن، فیل، اسب آبی...
تنها چیزی که تو این نمایش دستگیرم شد اینه که دسته سمت چپ صندلی B3 ردیف یک سالن سمندریان از دسته سمت راستش یه چند میلیمتر کوتاهتره... همین.
چی کشیدی تو اون یه ساعت جان برادر؟؟ :)))
۱۱ شهریور ۱۳۹۷
آقای سلیمان زاده
با درود
چقدر خوب احساس خودتون رو بیان کردید
۱۸ شهریور ۱۳۹۷
سپاس از شما جناب تقوی نژاد، البته باید از گروه محترم هم سپاسگزار بود که چقدر خوب این حس رو در ما ایجاد (یا شاید هم بیدار) کردند.
۱۸ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
والا صلاحیت اون رو در خودم نمی بینم که راجع به «بد» و خوبش نظر بدم، ولیکن اگر کسی به من می گفت که شما امشب چهل و پنج دقیقه به یه گونی شلغم یا سیب ترشی چشم دوختید، قابل هضم تر از این می بود که بهم بگن که شما امشب ۴۵ دقیقه به تماشای یه تئاتر نشستی...
در این حد؟؟
کاش بیشتر توضیح میدادید که چی انقدر آزاردهنده بود!
۰۷ شهریور ۱۳۹۷
حالا همه این ها به کنار، تحمل پروفایل های یک روزه که یک ساله توی تیوال مد شدن با اون به به و چه چه کردناشون حتی واسه داغون ترین نمایش ها به کنار
شیوه تبلیغ جالبیه حتما جواب داده که مثل قارچ دارن همه جای تیوال رشد میکنن، به این نمایش کاری ندارم چون ندیدمش نمیتونم فعلا در موردش نظری بدم کلی گفتم چون بحث هایی اینجا مطرح شده
۰۸ شهریور ۱۳۹۷
آخ گفتین آقای امیر
۰۸ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی گمان کمال یافته ترین و پخته ترین اثر امیررضا کوهستانی می بود، اگر مهرِ باطل شدِ «میکروفون» رویش نمی خورد.
حیف! واقعا حیف! بیشتر برای خودشون حیفم اومد تا خودمون. یه "ظَلمتُ نَف٘سی" اساسی بود!
۱۶ مرداد ۱۳۹۷
دوست عزیز
بنظرم این به نوعی،کچ فهمی به حساب میاد.صحبتی هم که شما میکنید،فقط یه نظر ه نه وحی منزل پس میتونه اشتباه باشه
۲۲ مرداد ۱۳۹۷
جناب فریبرز،
نکته در اینه که کج شما راست منه، و البته بنده هیچ اصراری ندارم که حضرتعالی رو با زور به موازات خودم دربیارم. میل خودتونه، دوست داشتین راست خودتون باشید، دوست نداشتین کج خودتون باشید.
۲۳ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید