«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
یه نمایش صامت، متفاوت و خوش ساخت، جذاب و درست و حسابی، شیرین و لذتبخش که می تونستم ساعت ها بشینم و تماشاشون کنم و حظ کنم.
بازیها، کارگردانی، موسیقی، نورپردازی، لباس ها، گریم و... عالی بود و همه چیز دقیقاً سر جای خودش...
کاش این شرایط پیش نمی اومد و می تونستم دوباره و دوباره برم ببینمش :(
یه نمایش با بازیهای خوب، نور مناسب، گریم و طراحی صحنه درخور، بسط موضوع در بستری مملو از نمادها و نشانه های به جا و...
این کار جزو معدود نمایشهایی هست که مخاطبان صاحب نظر آن، حق مطلب را در تحلیل و نقد و بررسی همه جانبه و بی طرفانه آن ادا کردند و حرفی باقی نگذاشتند و لذت تماشای آن با خواندن تک تک نظرات دوچندان شد.
احتمالا استقبال کم از آن به خاطر ساعت نمایش است و خود من مجبور شدم یک ساعت زودتر از محل کارم خارج بشم ولی به نظر من برای کسانی که هنوز ندیدنش حیفه از دستش بدن و بدون شک این نمایش ارزش وقت و انرژی صرف شده را دارد.
با توجه به خوندن نظرات کاملا مثبت (و از نظر شخص من اغراق شده: مثل توصیف یه بوم نقاشی به رنگ سفید با تمام اصطلاحات رایج در نقاشی) دوستان تیوالی، من به سختی با این نمایش ارتباط برقرار کردم.
به نظرم این نمایش برای تاثیر و ماندگاری پیام احتمالیش ناکام موند. بعد از خارج شدن از سالن تئاتر نه بازی فوق العاده ای نه حتی محتوای خاصی (ولو در حد یه دیالوگ) ذهن من رو برای پنج دقیقه هم به خودش مشغول نکرد و هیچ چیزی به من اضافه نشده بود (و فقط وقت و هزینه رو از دست داده بودم).
یه آشفتگی جریان داشت که برای من خوشایند نبود. انگار بازیگران طی یک ساعت موظف بودن یکی یکی آیتم های یک چک لیست فرضی را تیک بزنند. وارد شدن، صرفاً گفتن چند خط دیالوگ، خارج شدن به سرعت و در همان حال و هوا وارد شدن و....
با اینکه وسط ردیف دوم باکس وسط نشسته بودم تقریبا صورت بازیگران را ندیدم و به تبع آن حسی که می بایست از بازی های احتمالی با چهره های شان می گرفتم هم در کار نبود.
تا الان فکر میکردم بهترین زوج هنری ایمان صیاد برهانی، میرسعید مولویان بود و بزرگترین هنر محمد برهمنی کارگردانی تئاترهای خفنه ولی با دیدن این نمایش معادله ها یه کم به هم خورد. :)
فقط کاش اگه قراره تمدید بشه تو یه سالن مناسب تر باشه چون من با اینکه اواسط ردیف 4 نشسته بودم خیلی جاهارو با جلو امدن و زحمت تونستم ببینم.
دو عدد بلیط نمایش تن شوری روز دوشنبه ۸ بهمن ماه سانس ۱۸:۰۰ باکس وسط ردیف سوم صندلی های وسط به فروش میرسد. لطفا در صورت تمایل با شماره ۰۹۳۵۴۵۶۶۱۵۵ تماس حاصل فرمائید.
دو عدد بلیط نمایش تن شوری روز دوشنبه ۸ بهمن ماه سانس ۱۸:۰۰ باکس وسط ردیف سوم صندلی های وسط به فروش میرسد. لطفا در صورت تمایل با شماره ۰۹۳۵۴۵۶۶۱۵۵ تماس حاصل فرمائید.
نمایشی متفاوت با ایده ای خلاقانه و بازی های خوب و موضوعی ساده با جذابیت پایین.
پ.ن.1. این روزا تماشای تاتر بدون اتفاقای عجیب و غریب تقریبا داره میشه یه خواسته دست نیافتنی. دو سه تا خانم با کفش پاشنه بلند به فاصله پنج دقیقه از ردیف های بالایی خیلی شیک یکی یکی اومدند پایین و در سالن رو باز کردن و خارج شدند و ما تونستیم از فضای بیرون سالن لذت ببریم و یه هوایی بخوریم. چند تا ردیف بالای ما دعوا شد و صدای خانمی میومد که میگفت لطفا حرف زشت نزنید. و امان از این خنده های مهیبی که مال تاترای کمدی مثل بهزاد محمدیه و نمیدونم تو این سالنها چیکار میکنه!!!!
نمایش محترم، بی آلایش، گرم و شیرینی بود که محتوای تلخی رو تو خودش داشت. بازی ها خوب بودند خصوصا سرکار خانم صامتی که با اینکه حضورشون دائم نبود ولی همون چند دقیقه محدود هم تماشای بازیشون لذت فراوونی رو برامون داشت، با توجه به علاقه شخصیم به بازی خانم رحمانی این بار هم مثل همیشه به دلم نشست و خانم تبریزی که واقعا چقدر عالی از پس نقششون براومده بودند. طراحی صحنه هم نسبتا خوب بود.
برخلاف چیزی که از قبل تصور میکردم این نمایش در ستایش یا نکوهش رفتارهای مرد یا زن در جامعه و رابطه نبود و نوک پیکان انتقادها رو به سمت هر دو طرف یک رابطه گرفته بود، البته یه جاهایی توهین مستقیم به آقایون توی دیالوگ ها دیده می شد که به نظر من شایسته نبود خصوصا برای مایی که همراه همسرمون برای دیدن نمایش اومده بودیم و این کار اونها رو هر چه بیشتر نسبت به فمنیسم ایرانیزه شده که بهش بدبین هستند بدبین تر می کنه. البته که موضوع این نمایش یکی از مهمترین معضلات روابط در دنیای امروز ماست ولی به شخصه ترجیح میدم موضوع نمایشی که میبینم نباشد.
پ.ن.1. با وجود فضای بسیار نامناسب انتظار، همچنان مثل همیشه نمایش با تاخیر زیاد شروع شد و یه بار دیگه ثابت شد احترام به مخاطب پایین ترین اولویت رو داره.
پ.ن.2. تا الان فکر میکردم برای مخاطبان تاتر محدودیت سنی وجود داره ولی وقتی دیدم یه دختر بچه 7-8 ساله پشت سر ما نشسته فهمیدم گویا اشتباه کردم.
دوستان میشه لطفا تاترهایی که دیدین و خوب بوده رو معرفی کنید. من در حال حاضر فرصتم محدوده و هفته ای فقط یک تاتر میتونم ببینم ترجیح میدم بهترین ها باشن. سیزیف، زندگی در تاتر، نامبرده و مثل شلوار جین آبی آخرین نمایشهایی بود که دیدم. ممنون میشم ازتون
چه حال خوبی داشت دیدین این نمایش... و هنوز باقیه... دلم میخواست ساعت ها بشینم و به دیالوگ های خانم مولایی گوش بدم و نگاشون کنم... آشفتگی و استیصال رو چه قشنگ به من تماشاگر منتقل کردند... بازیشون واقعا قابل احترام و تحسین برانگیز بود... با توجه به انرژی لازم برای این کار تمدید نشدنش کاملا منطقیه پس منتظر می مونم تا سال آینده و از دوباره دیدن "زندگی در تئاتر" لذت می برم... مرسی از تک تک کسایی که باعث زائیده شدن این نمایش شدند...
خوشحالم که امشب ۴۵ دقیقه به تماشای این مونولوگ عالی نشستم و خوشحالتر از اینکه هنوز اجرا داره و تونستم بلیط های یکبار دیگه دیدنشم بگیرم. کاش ۴۵ دقیقه میشد چند ساعت شاید سیر میشدم از تماشا. حیف اون صندلی های خالی. حیف که تماشاگرا وقت تماشا قهقهه میزدن و نمیفهمیدم چه برداشتی از موضوع داشتن که به این کار وامیداشتشون. حیف که آدمی اومده بود برای تماشا که تو تاریکی مطلق شروع نمایش چراغ گوشیشو انداخت تو صورت بازیگر و تمرکزش رو به هم زد و صدای اعتراضشو بلند کرد. کاش این چند اجرای باقیمونده رو از دست ندین.
لطفاً تخفیف وفاداری بزارید برای کسایی که زندگی در تئاتر رو دیدن
کاش دفعه پیش ندیده بودمش و دوباره میرفتم بازی لیندا کیانی عزیزم رو میدیدم...
حیف که ارزش دوباره دیدن رو نداره
ما اجرای قبلی این نمایش رو دیدیم و از اینکه دوباره اجرا میره خیلی خوشحالیم و حتما حتما هم دوباره می بینیمش. خیلی خیلی ارزش به تماشا نشستن داره. به شدت توصیه می شود!!! ممنون به خاطر تخفیف وفاداری...
بازی آقای جمالی و خانم کاتوزی همونطور که انتظار داشتم واقعا خوب و رضایتبخش بود.
من اجرای دیشبشون رو دیدم و با لحاظ تاخیر یه ربعه، نمایش راس ساعت 8 تموم شد و در واقع 45 دقیقه بود حداکثر، که با توجه به فضا و بازیها ترجیح میدادم طولانی تر یا حداقل همون یک ساعتی که اعلام کردند می بود.
ما بلیط ردیف سوم صندلیهای وسط رو داشتیم که به خاطر جای دوربین و عکاس مجبورمون کردن کنار بشینیم و خانم کاتوزی رو به سختی می تونستیم ببینیم. تحمیل کردن این شرایط به تماشاگر واقعا حرفه ای نیست و خیلی راحت میتونستن اون چند تا صندلی رو از قبل نفروشن که موجب نارضایتی دیگران نشه.
احتمالا بعد از پذیرفتن تاخیرای طولانی اجراها و شرایط نامساعد سالنها و... عوض کردن شماره صندلی ها هم یکی دیگه از مشکلاتیه که باز هم فقط میتونیم باهاش کنار بیایم.
تا کی قراره خیانت یکی از موضوعات داغ و جذاب نمایش ها در نظر گرفته شه. یکی از معیارهامون این شده که فلان تئاتر خیانتی هست یا نه که تصمیم بگیریم بریم یا نه. درسته پرداختن به دغدغه های اجتماعی یکی از رسالتهای هنر و بویژه نمایش هست منتهی واسه کسایی که مخاطب ثابت هستند و هفته ای یکی دو تا کارو میبینن، مواجهه با این موضوع تو این وسعت، دیگه زیاده رویه!!!
کاش شوخی کردن با مسائل جنسی و استفاده دیالوگایی از این دست یکی از اصلی ترین عوامل جذب مخاطب و پرکردن سالنای نمایش نمیشد.
بازی همه بازیگرا خصوصا آقای تشکر قابل قبول و جذابه و کمک میکنه زمان نمایش طولانی به نظر نیاد، ولی در سایه چنین محتوایی با این نمایشنامه واقعا رنگ خودشو از دست میده.
به نظرم این نمایش واسه کسایی که میخوان اون وقت شب با دوستان و خانوادشون دو ساعت مفرح داشته باشن مناسبه و گرنه واسه کسی که بخواد وقت بزاره هزینه کنه و تئاتر واقعی ببینه پیشنهاد نمیشه.
اگر میخواهید راضی سالن نمایش رو ترک کنید، این کار انتخاب خوبیه.
نماشنامه خوب بود و بارها تونست تماشاگر رو غافلگیر کند و این یکی از نقاط قوتش محسوب میشه.
در طول اجرا (حداقل برای من) آرام و قرار به راحتی ممکن نبود. دائم باید فکر می کردیم، شک میکردیم، حدس میزدیم، امیدوار می بودیم...
بازیها راضی کننده بود و البته کار خانم پسیانی بر روی صندلی چرخدار برای درآوردن چنین بازی نرم و روانی واقعا درخشان بود و با وجود محدودیت های حرکتیشون به خوبی تمام حس هایی که در طول زمان قرار بود به مخاطب داده بشه به بهترین شکل دریافت شد.
موسیقی به اثر گذاری این کار بسیار کمک می کرد ولی متاسفانه بعضی اوقات باعث میشد صدای بازیگران برای مایی که ردیف 2 بودیم هم به سختی قابل شنیدن و تشخیص باشه (البته مدت زمان بسیار کوتاهی)
خوشحالم که از میکروفون استفاده نشد و این لذت تماشا را دو چندان کرد.
تماشای این نمایش رو به شدت پیشنهاد می کنم.
چرا ردیف های آخر زودتر به فروش میرن؟ صحنه نمایش طور خاصی هست که اون ردیف ها برای تماشا مناسب ترن؟