در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره فیلم چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:21:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چهارشنبه نوزده اردیبهشت

(وقتی از ساختار اپیزودیک حرف می زنم از چه حرف می زنم)

1. یکی از بدیهی ترین اصول انسانی این است: ما برای انجام هر کاری دلیلی داریم. این قضیه در هنرهای نمایشی هم صادق است. اگر من کارگردان تصمیم می گیرم مثلا فیلم را با نمایی از شهر تهران از بالا شروع کنم باید یک دلیل معین در ذهن داشته باشم. ممکن است فقط به این فکر کنم که این نما خیلی خوشگل است و دوستش دارم (و اصلا به ارتباط این نما با موضوع فیلم کاری نداشته باشم) هم چنین ممکن است فکر کنم نمای کلی تهران یعنی من می خواهم مشکلات این شهر را نشان دهم. یا موضوع آلودگی شهری را برجسته کنم یا هزار و یک دلیل دیگر. بحث بر سر میزان اهمیت این دلیل نیست بلکه بر سر وجود این دلیل است. به همین ترتیب در مورد ساختار کلی فیلم هم تصمیماتی اتخاذ می شود که باید منتج به نتیجه ای خاص شود و در واقع تفاوت معنایی در فیلم ایجاد کند وگرنه این تمهیدات بی ثمر خواهد بود.

2. یک بار فیلم های اپیزودیکی که دیده اید را پیش خود مرور کنید: مثلا Amores Perros، قهوه و سیگار، کافه ستاره یا قصه های جزیره یا هزار و ... دیدن ادامه ›› یک نمونه ی دیگر در سینمای ایران و جهان فارغ از خوب یا بد بودن این فیلم ها. نکته ی مشترک میان این فیلم ها چیست؟ همیشه فیلم اپیزودیک حول یک قصه ی واحد یا یک مفهوم واحد می گردد. مثلا تمام اپیزودهای عشق سگی بیننده را ناخودآگاه به مقایسه میان عشق انسان ها به سگشان و عشق انسان ها به همدیگر می کشاند و پستی روابط انسانی را پر رنگ تر می کند. یا در کافه ستاره یک قصه ی واحد داریم که هر بار از زاویه دید یکی از شخصیت ها داستان پیش می رود و هر بار بخشی از گره داستانی باز می شود. اصل دوم اپیزودیک بودن هم همین نکته است: در هر اپیزود باید زاویه ی دید ما تازه شود وگرنه اپیزودیک بودن معنایی ندارد. وقتی زاویه ی دید را عوض می کنیم باید چیزی به ارزش فیلم اضافه شود وگرنه چه دلیلی دارد که راوی یا قهرمان محوری داستان را عوض کنیم؟ این سوالی است که پاسخ به آن تعیین کننده ی رویکرد ما نسبت به فیلم است.

3. با این مقدمه ی طولانی باید بگویم چهارشنبه نوزده اردیبهشت فیلمی است که بزرگ ترین مشکل آن ضعف در علت و معلول است. شاید بی اهمیت به نظر برسد اما آقای جلیلوند ابتدا مجوز فیلم را با نام چهارشنبه نوزده آبان گرفتند. به دلیل این که امکان فیلمبرداری در پاییز برای ایشان میسر نشد نام فیلم و برخی دیالوگ ها تغییر کرد. چرا چهارشنبه؟ چرا نوزدهم؟ چرا آبان یا اردیبهشت؟ محور فیلم اتفاقات یک روز مشخص است و این که این روز چه روزی باشد ظاهرا هیچ اهمیتی ندارد. از این موضوع حاشیه ای که بگذریم سوال مهم ایجاد می شود: چرا فیلم اپیزودیک ساخته می شود؟ در اپیزود اول زندگی لیلا را می بینیم و در اپیزود دوم زندگی سحر. اما موضوع محوری فیلم چیست؟ به نظر می رسد در دو اپیزود اول موضوع اصلی فیلم فقر است اما در اپیزود سوم که جلال محور قصه است موضوع محوری به مساله ی قضاوت تبدیل می شود. پس ظاهرا هیچ موضوع واحدی برای سه اپیزود وجود ندارد. قصه ی لیلا و ستاره هم قصه ی بی پولی است اما جلال که زمانی درد بی پولی داشته حالا دچار مشکل قضاوت است. به نظر می رسد هر کدام از آدم های توی خیابان اگر برگزیده می شدند هیچ تفاوتی به حال فیلم نداشت، و همین بی تفاوتی یعنی این که انتخاب لیلا و ستاره امری علی السویه است و ویژگی خاصی به فیلم اضافه نکرده. اگر بگوییم تعریف موقعیت لیلا و ستاره فضاسازی برای اهمیت موقعیت جلال است باز هم این سوال ایجاد می شود که چرا ساختار اپیزودیک؟ اگر قرار است برای بخش آخر داستان فضاسازی کنیم عملا پذیرفته ایم که دو اپیزود اول نه اپیزود، بلکه خرده روایت و زیر متن داستان هستند و نه یک اپیزود مستقل. هر اپیزود باید به خودی خود روایت مستقل و کاملی داشته باشد و بعد در کنار اپیزودهای دیگر یک مفهوم یا یک قصه را کامل کند. وقتی کاراکترهای زن داستان ما بی اهمیت می شوند و صرفا تبدیل به ابزاری برای نشان دادن موقعیت خاص جلال هستند، لزوم ساختار اپیزودیک از بین می رود.

4. فیلم اما بازی های خوبی دارد. خسته کننده نیست و کارگردانی اش در قاب بندی ها خودنمایی ندارد. حضور دوربین در آن ملموس نیست و حس تماشاگر را به هم نمی زند. در مجموع از آن دسته از فیلم هایی است که برای دیدنش اذیت نشدم و عذاب نکشیدم اما وقتی روابط علت و معلولی فیلم را نگاه می کنم طبعا به اندازه ی قبل از دیدنش لذت نمی برم. تجربه ی اول وحید جلیلوند در مقام کارگردان فیلم بلند ظاهرا دل خیلی ها را به دست آورده. امیدوارم هر روز موفق تر از دیروز باشد و کار بعدیش را دوست داشته باشم!