بارون با قطره های تندش روی صورتم می باره با قدمام می باره .تندو تندتر. داد می زنم که دیگه نمی خوام مثل یک قطره بارون بیام و برم .دیگه نمی خوام مثل یک قطره بارون باشم دیگه نمی خوام یه بارون باشم که هر از گاهی باشم .من یه دریام.من یه دریام و مثل این دریا می خوام اونقدر به این دیوارا ضربه بزنم تا آزاد بشم.من یه دریاام .