تورج لقمانی پور هستم
پسرِ مادرِ چهار سال ایستاده در میدان مادر...
پسرِ ندا...
پسرِسهراب...
پسرِ فریادِ امیرآباد...
پسرِ اعتراض با قلم...
پسرِ زیرِ پلِ کالج خوابیده...
پسرِ سبــــزِ روشن و آرامش...
پسرِ پشتِ درِ اصلیِ دانشگاهِ تهران...
پسرِ هم آواز با "آوازه خوان طاس"
پس از پایان این نمایش
... دیدن ادامه ››
به صحرا فتحی و مهدی کوشکی عزیزم گفتم:ممنون که به شعورم احترام گذاشتین،ممنون که ایمان م به تئاتر را راسخ تر کردین.
در آشفته بازار و تنوع تئاترهای تولیدی و سفارشی مزین به رنگ و لعاب و بازیگران به اصطلاح چهره و تسخیر گیشه ها و مانور تهیه کنندگانی کاسب در سالنهایی که به ارث پدری معدود انسانهایی مبدل شده،می شود رفت به سالنی که با سالن مُد اشتباه گرفته نشده(تماشاخانه ی آو)،می شود گروهی را دید که ادب و انرژی مثبت را معنا می کنند (گروه تئاتر اولیس)،می شود شعور را با خیال راحت بسپاری به دست کارگردانی با سواد و خلاق (صحرا فتحی)،می شود توقف زمان را با بازی بی نظیر بازیگری لمس کرد (مهدی کوشکی) می شود تئاتر دید (آوازه خوان طاس)...
مهدی کوشکی در متنی خوب و روان با نگاهی هجو گونه و با تفکری انتزاعی به مروری از گذشته های دور تا کنون می پردازد.
تفکر انتزاعی یعنی توانایی استنباط و درک مفاهیم از موقعیت های کلی. این نوع تفکر ابعادش بسیار گسترده است و این گستردگی را صحرا فتحی کارگردان خلاق و هوشمند این کار با ابزاری بسیار ساده به مخاطب تفهیم میکند و نتیجه اش می شود "آوازه خوان طاس"
لذت بردم از هم آوازی با این تئاتر.
حالا این مطالب و با صدای زن تصور کن قطعا از چیزی که خوندی خیلی بهتره..