تئاتری با عطر ریحان و طعـم عشق ...
تئاتری با حس شعله و هوش آتش ...
تئاتری با صدای سکــوت و تیر باران ...
تئاتری از جنس معرفت و خلــــوص ...
تئاتری با .............مادری دلسوخته
شاید اتفاق بیفتد که نمایش "خانواده تُت" به نویسنده گی اشتوان ارکنی بارها و بارها اجرا شود ولی قطعن هیچ کدام از اجراهای قبلی و بعدی این داستان چنین صحنه و چنین احساسی را منتقل نخاهد کرد،چرا که در این اجرا مادری را در روی صحنه می بینیم که وقتی نامه ی ارسالی به فرزندش را بعد از نگارش بو می کشد و به دست پستچی می سپارد چنان این قسمت را زندگی می کند که گویی واقعن عزیزِ راه دوری دارد که به این زیبایی نقش را همذات پنداری می کند.!
آری عزیز راه دوری دارد
آری دلبری دارد
آری دخترکی دارد که سالیان زیادی است حسرت در آغوش گرفتنش را می کشد ...!
و این است دلیل "بکـــــری"
... دیدن ادامه ››
این اجرا ....
"خانواده تُت"به کارگردانی عزیزی چون نادر نادرپور چنان مسخ کرد مرا که هر چه کلماتِ نقد گونه در ذهن داشتم به باد فراموشی سپرده شد.
حس خوبی است که کارگردان برای تماشاچیِ خودش احترام قائل می شود و چنان به وقت و شعور وی احترام قائل می شود که نتیجه اش می شود "خانواده ی تُت"
این نمایش نامه "گروتسک" است.
"گروتسک"مفهوم، فن یا سبکی در هنر و ادبیات است که در آن هنرمند تلاش می کند دو حس ناسازگار "ترس" و "خنده" را هم زمان به مخاطب خویش القا کند.
گروتسک در کاریکلماتورها بیشتر زادة دو عنصر "تناقض" و "اغراق و افراط" است و کیفیت تصویری عجیب، ترسناک و مضحکی به آن می بخشد.
به هر حال قصدم از این توضیحات این بود که نادر نادر پور عزیز با فهم دقیق از این موضوع ها توانسته کاری را به روی صحنه بیاورد که علاوه بر تمامی موارد احساسی که به علت حضور "شعله پاکروان" عزیز در فضای اجرا حاکم بود،تماشاچی تئاتری زیبا را بیننده باشد.
و بی معرفتی است که در پایان نوشته ام از بازی خوب و بی نقص رضا امامی عزیز و همچنین جلیل فرجاد نازنین و بقیه ی دوستان یاد نکنم...
قداست تئاتر یعنی احترام تمام قد به او ....
یعنی عزیزت در یک سوی زندگی با خطر می جنگد و تو با فکر و همراهی با آن عزیز تئاتر هم "سر مشق" داشته باشی ...
دست "شعله پاگروان" را می بوسم و خاک صحنه را سرمه چشمم خاهم کرد ...
با احترام:
تورج لقمانی پور
93/7/8