در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | الهام امینی: دلم را سخت در آغوش می گیرم لبم می لرزد و چیزی نمی گویم و چشمانم دو ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:01:09
دلم را سخت در آغوش می گیرم
لبم می لرزد و چیزی نمی گویم
و چشمانم دو برکه رو به لبریزی

همان پوتین های کهنه را می پوشم و این بار
آغاز سفر اینجاست
پاهایم توان رفتن و کندن ندارد لیک
اینجا جای ماندن نیست

هر گوشه از این خانه دچار خنده های توست
پس بن بست های شهر
پی هر کوچه
هرجا مرغ چشمانم تواند رفت
از بوی تو سرشار است

توضیح دلیل گریه هایم بس غم انگیز است
تلاش بی سرانجامم برای خنده های بی مزه رسوایی ناب است
من دردی دگر دارم
و اینک وقت رفتن سخت نزدیک است...
زنده باد
الهام خانم به خوب جاهایی وصلی...
۲۳ شهریور ۱۳۹۳
الهام عزیز ممنون از محبتت
اما من نظرمو پاک کردم به دلیل اینکه دیدم تو گفته بودی که مدت مدیدی بوده که دستت به قلم نمی رفته
پس ترجیح میدم در اول این شروع شاعرانه یک مشوق خوب و دائمی برات باشم تا اینکه بخوام از ویرایش و سبک و قواعد بگم
چون من و در واقع همه مون اول جاده ایستاده ایم و راه طولانی را در پیش داریم
قلمت و قلبت سبز
۲۳ شهریور ۱۳۹۳
محمد عزیز این دست به قلم نرفتن شاید از لج و لجبازی کودکانه من با خودم نشات گرفت و به اینجا رسید
توجه شما دوستان بهترین انگیزست و نظراتتون بهترین مشوق
اگر نقدشون رو هم بگید لطف رو در حق من به کمال رسوندید
صمیمانه سپاسگزارم
۲۳ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید