باب مارلی میشوم گاهی...
در حال رول کردن خاطرات وبعد...
آتش که میزنمشان کافیست چشمانم راببندم
تا گول بزنم زمان و مکان را...
بشوم آن پسر بچه ای که ذوق دیدن برق چشمانت هر روز 5 صبح می کشاندش تا نوک قله ی قاف...
باب مارلی می شوم گاهی...
و موسیقی پست راک هنوز در زمینه پخش می شود و من سیالترین موجود دنیام،
در کنار خاطراتی که تو را به صورت دردناکی کم دارند...
باب مارلی می شوم گاهی
به امید آنکه
باب مارلی شوی گاهی...