با توصیفاتی که دوستان می کنند اجرای سالن سمندریان تحولات زیادی داشته و مجبورم دوباره شال و کلاه کنم و تا تهران بیام و کار رو باز ببینم
مطمئنم پشیمون نمیشم
می دونم این بار استرس دارم که باز بچه رو توی سرما نذارن، و صدای ضجه های بچه حتما دوباره دلم رو آشوب می کنه ولی از ترس نمی تونم داد بزنم و باز باید آهسته گریه کنم ...
راستی ما خیلی پوست کلفتیم که یک ساعت بیرون کلبه نشستیم و یخ نمی زنیم نه؟!
جابر جان منتظر باش که امشب داریم باز میاییم
برای خودم هم که شده آرزو می کنم امشب بهترین و کامل ترین اجرا رو برین
شاد باشین