سلام
چهارشنبه کار رو دیدم. باید بگم که صرفا براساس یه برداشت غریزی و نه یه درک زیبایی شناسانه، من از کار لذت بردم هر چند که یه نقاط ابهامی هم برام ایجاد کرد. در واقع همین ابهام هاست که منو مجبور کرده این کلمات رو بنویسم.
گاهی فکر می کنم زندگی کردن تو یه جامعه بسته با همه زنج هایی که ایجاد می کنه شاید حداقل یه کارکرد داشته باشه. اونم همین آفرینش هنره. آفرینش یه بیان متعالی که بتونه از سد سانسور های رسمی و اجتماعی رد بشه و زیبایی رو بازتاب بده.
توی این کار هم یه لحظاتی بود که حس کردم انگار نویسنده و اجراکننده کار حداکثر سعی شون رو کردن که حرف شون رو در بیشترین تعداد لایه های محافظی که ممکن باشه بپوشونن تا اونچه رو که می خوان بتونن بگن. البته این تلاشی قابل احترامه و همین همتی که صرف اجرای کار شده، تحسین برانگیزه ولی مخاطره چنین روش اجرایی در اینه که ممکنه در یه لحظاتی پیچیدگی، تسلط و خاصیت پوشانندگی فرم چندان غالب بشه که خودش مانعی بشه برای وصل شدن مخاطب به اون محتوای مورد نظر. این اتفاقیه که دیشب یکی دو بار برای من رخ داد و در واقع به ابهام انجامید.