با من همانی نیستی...
باشد بمان با او
با تو
زمین خوردم
که باشی آسمان با او
من رفت
این من سال ها در رفتن از من بود
من رفت...
تا باشی کنارش همچنان با او
تو
هیچ وقتی...
هیچ وقتی...
هیچ وقتی...
حیف
با من
نبودی مهربان
ای مهربان! با او...
پس ... دیدن ادامه ›› لااقل کم مهربانی کن جوانی کن
من پیر بودم پیر اما تو جوان با او
من رفت
تنها رفت
بی من رفت
از من رفت
من رفت
تنهاتر شدی در این جهان با او
او دیگران را بیشتر از دیگران می خواست
من دیگران هرگز نبودم
دیگران با او...
من رفت
حالا رفت
فردارفت
آرى رفت
حالا بمان
آرى بمان
آری بمان با او
سید احمد حسینی