پیمان اتحاد میان طوایف ماد زیاد محکم نبود و نیاز به یک رهبر قدرتمند داشتند. این اتحاد فقط تا زمان یک پیروزی یا یک شکست، دوام می یافت و من تصمیم داشتم ضربه ای بر آن ها وارد کنم که از هم پاشیده شوند. من از دیااوکا نمی ترسیدم، آنچه من از آن وحشت داشتم یک رهبر با چند هزار نیزه دار نبود، بلکه عقیده ای بود که آریاییها به آن ایمان داشتند. مادها مذهب و خدای نوینی برگزیده بودند و دیااوکا نیز یکی از مبلغین آن بود.
ملل سرزمین های غرب به خدایان متعدد اعتقاد دارند و نسبت به مذاهب دیگران حساسیتی ندارند. برای مصریها مهم نیست که بابلی ها، مردوک را می پرستند و برای بابلی ها اهمیتی ندارد که هیت ها، تلپینو را مورد پرستش قرار می دهند. آنان چنین می پندارند باید هر فرد در محرابی که پدرش عبادت می کرده، کرنش و پرستش نماید. عبرانی ها در جودا، فقط یک خدا را می پرستند و معتقدند که او تنها آفریننده تمام هستی است ولی عده آنان اندک است. مادها نیز یکتاپرست هستند ولی اهمیت آنان قابل مقایسه با دیگران نیست.
نمی دانم این مذهب جدید از کجا آمده است. مادها از یک معلم بزرگ سخن می گویند، یک پیامبر از نژاد آریا که زرتشت نام دارد ولی من هرگز نفهمیدم که او دقیقا در چه زمانی می زیسته است. ولی پیام او، مذهبی بود که با تمام مذاهب دنیا تفاوت داشت و یک تهدید برای ما به شمار می رفت زیرا پیام او در مورد آتش و شمشیر و شناور شدن جهان در خون بود...
...اکنون مادها برای ملل دیگر خطرناک شده اند زیرا تنها عامل روآوری یک ملت به صلح و آرامش، ترس از مرگ است و آنان به خاطر کیش نو خود چنین ترسی ندارند. غرور نژادی آنها زیاد است و بر این باورند که نسبت به سایر ابناء بشر تافته جدابافته هستند و اکنون پیامبرشان به آنها چنین آموخته که پیرو پاکی باشند
... دیدن ادامه ››
و هرکس را که از طریق اهورا پیروی نمی کند نکوهش کنند. نبرد با بدی و پلیدی، هدف زندگی آنها را تشکیل می دهد و سایر ممالک خارج از دایره خویش را عمدتا ناپاک می دانند. برای اینان، مرگ یک بخشایش و انجام وظیفه است و اگر ارتشی منظم و شاهی جاه طلب و باکفایت بدست می آوردند، تصاحب جهان برایشان دشوار نبود. بنابراین آنچه من از آن وحشت داشتم، دیااوکا نبود، من از سخنان پیامبر آنان هراس داشتم.
آشوری ها- نیکلاس گیلد