همین حوالی دلی شکسته
نای بلند شدن نداره
تمام بند زنان تاریخ که هیچ
خود خدا هم نه
همین حوالی یه لیلی
که به اون نداره میلی
به دور از چشم نامحرمان
دلم را به حضورش طلبیده
شنیده ام بوی دلش را
در هجوم نامهربانی ها
بوی دلش
چون نمازی بعد از ترس
همچون ابی روی اتش
عین افتابی بعد از باران
شادی افرین این روزهایم
در پس همه ی نامردی ها
دلم رو به حضورش طلبیده