«"افسانه" ای که "الهام" بخش "باران" "ستاره" ها بود.»
صد و نود و دومین دوست دار هم هوایی هستم، دوست داری که کلاه از سر برداشته و تمام قد تعظیم می کنم در برابر بانوانی که من را برای ساعتی به دنیاهای نمایشی شان پرواز دادند و در خلالش، واقعیت های تلخی که نمی بایست بشنوم را شنیدم ... ( البته تعظیمی نصفه چون شال قرمزم روی زمین کشیده می شود!)
بچه که بودم عکس کاظم را خریدم ( بازیگر فرضی نمایش) دوستش داشتم، اما پرونده ی شهلا اعصابم را از او و حتی فوتبال خرد کرد
خنده دار است
نمایش به طرز وحشتناکی خوب بود
متن به شیوه ی سیال ذهن، پل های تداعی لفظی و معنایی داشت که منولوگ ها را به هم پیوند می داد و امکان دیزالو منولوگی در منولوگ دیگر را به نرمی ایجاد می کرد و در شیوه ی کارگردانی نیز پل های تداعی نمایشی ای گذاشته شده بود که بین منولوگ ها ارتباط بر قرار می کرد و باز امکان لغزیدن از منولوگی
... دیدن ادامه ››
به منولوگ دیگر ایجاد می شد.
بازی خانم اسکندری و کردا عالی بود و بازی باران کوثری بسیار خوب بود.
شیوه ی طراحی صحنه و چینش آکساسوار و نحوه ی استفاده از آن ها عالی بود
انتهای نمایش هم حرکت دور ریختن عالی بود( اشاره مستقیم نمی کنم تا دوستانی که ندیده اند اذیت نشوند)
در کل با این که وحشتناک ترافیک بود و هم رفت و هم برگشت دیوانه کننده بود اما به همه ی اذیت هایش می ارزید
افسانه ماهیان عزیز سپاس
مهین صدری نازنین سپاس
ستاره، باران و الهام توانمند سپاس
و تمامی دوستان که زحمت کشیدید
سپاس
شاد باشید