در دنیای "احسان" صدایی نیست، تصاویر برایش آنقدر جان دارند که گویی از آنان که گوش شنوا دارند و دهان حراف، ادراک بیشتری دارد.
داستان زندگی اش را تعریف می کند و می فهمیم که تصاویر همه با باور ناب اش معنا شده اند، در باور او دریا گاه خسیس می شود و بادکنک معجزه اش پرواز است.
لحظاتِ سکوتِ فیلم، مقصودش دعوت به دنیای احسان بود اما، می دانست که در دایره ی ادراکِ اینهمه مردمِ پُر صدا، جایی ندارد، پس جایش در فیلم کم بود.
فیلم را دوست داشتم اما ای کاش در انتخاب خانم ضیغمی و آقای رستمی کمی تفکّر می شد.