در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | اکبر خوردچشم: یک نمایش کوتاه رادیویی ( پخش شده در تاریخ 19بهمن 93 از رادیو سلامت) ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:57:53
یک نمایش کوتاه رادیویی
( پخش شده در تاریخ 19بهمن 93 از رادیو سلامت) برنامه زندگی جاریست...
آقا:
سفرنامه عهدقجری
/ موزیک/
آقا:
این سیاهه: همدلی یا همزبانی
/ موزیک/
آقا1:
اندر بلاد شهر می گردیم و در جست و جوی آنیم که همدلی بهتر است یا همزبانی!
مردمان بسیارند و هر کس از هر طیف و دسته ای! ... دیدن ادامه ››
پس یافتن سوژه ی مناسب اندر باب همدلی بس سخت است و دشوار!
آهان! پیدایش کردیم و چقدر هم از یافتن آن شادمان شدیم!
زن و مردی را مشاهده می کنیم که چون دو بلبل عاشق گل می گویند و گل می شنوند. می خندند و شادمانی و نشاط از وجنات ایشان هویداست!
پس اندکی به جانب ایشان می رویم تا شاید گفتمان یا همان دیالوگ ایشان برای آیندگان در ضبط آید
/ موزیک/
/ سر و صدای خیابان/+/ صدای قدم ها/
خانم:
تندتر آی...تندتر آی که جامه ای دیدم بس دلفریب و چشم درآور!
آقا2:
چه؟ چشم درآور؟ نکند جامه ی جنگ است؟
خانم:
خیر..خیر... این را از شادمانی می گویم! باشد دوستان ببینند و شاد شوند و دشمنان شنوند و اندوهگین شوند!
/ صدای زنگ موبایل/
آقا2:
هان؟ این دیگر کیست؟
خانم:
خدا کند، هرکه است نشاط ما را به اندوه بدل نکند!
/ قطع صدای قدم ها/
آقا2:
آخ نه! خودش است!
خانم:
که است؟
آقا2:
معلوم است، صاحب خانه!
خانم:
جوابش را بده که ندهی جوابمان می کند در این زمستان سرد!
آقا2:
آری...آری....
/ صدای فشار دادن دکمه/
آقا2:
الو... سلام عرض شد ای استاد بزرگ و ای صاحب خانه ی بخشنده که اندر بخشندگی بزرگ هستی و ..
مردمسن:
/ از پشت تلفن/ و علیک! کرایه زیاد شده است، دانستی؟
آقا2:
آری...آری.... اما..
مردمسن:
/ از پشت تلفن/ اما بی اما... بای!
/ صدای بوق اشغال/
خانم:
چه شد؟ چه می خواست این فرصت طلب روزگار؟
آقا2:
/ ناراحت/ ساکت باش زن...ساکت باش که مرا اعصابی نمانده
خانم:
هان؟ چه شد آن همه گل گفتن و گل شنفتن؟
آقا2:
هیچ! همه خزان شد! خزان!
خانم:
ولی نه، من رخصت نمی دهم همزبانی مان خزان شود!
آقا2:
چگونه؟
خانم:
معلوم است! جامه از تو نمی خواهم!
آقا2:
یعنی؟
خانم:
آری... با همان جامه ی کهنه ی خویش می سازم تا روزگارمان خوش بماند!
آقا2:
خدایا...خدایا چه می شنوم؟
خانم:
هیچ، سخنی که از دل برآمده و لاجرم بر دل خواهد نشست! حال برویم، برویم که کار بسیار در خانه دارم
آقا2:
برویم، خدایا باز هم شکر که در کنار صاحب خانه ای آن چنان، زنی این چنان مرا نصیب کرده ای؛ شکر!
/ موزیک/
آقا1:
خدارا شکر که چنین تمام شد و ما را هم خنده شد که خنده ی دیگران، آرزوی ماست!
دوستان دوستدار سفرنامه، تا سیاهه ای دیگر بدرود!
/ موزیک/
وحید هوبخت، آرزو نوری و مجتبی تاج میری این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید