آهای سهراب...
تو که قایقی خواهی ساخت،
کشتی ای بساز،
همه دور شویم از شهرغریب،
ولی چرا دور شویم.!
چه کسی باعث شده است،شهر به غریبی بکشد،
آری خود این مردمیان،
پس شهر را باید ساخت،
باید محبت بشود روح شهرمان،
معرفت بشود جلوه گاه شهرمان،
عشق همه جا موج بزند،
همه در شهر خانه ی عشق خواهد ساخت،
همه در پی ساخت قایق برای رسیدن به شهرمان..!
"دفتر خاطرات "