هیولا ها موحش بیشمارند
زلزله های سهمگین
آتشفشان ها،طوفان های دریایی
همین طور جنگل ها،زره پوشهائی که مزارع ما را ویران میکنند
و قارچ های خیره کننده و خورشید آسای بمب اتم
ولی هیچ یک موحش تر از
هیولا ی فقر نیست
چه در فقر حوادث راه ندارد
و نوع بشر در آن مایوس و نا امید پیچیده میشود
و ردیف میکند
روزهای خراب در پشت روزهای خراب .
بر گرفته از
... دیدن ادامه ››
متن نمایشنامه
ملاقات بانوی سالخوده را میتوان در زمره ی بهترین متن های قرن بیستم به خاطر نگاه دقیقی که به جامعه داردحساب نمود در ردیف آثاری چون مرگ فروشنده آرتور میلر .
در این اثر دورنمات در تلاش است در جامعه که به درستی آن را ترسیم کرده بحران های جدی و اساسی مدرنیسم مثل سرمایه داری بحران هویتی نبود اخلاق را به تصویر بکشد و رسیدن به یک اضمحلال همگانی را نیز گریز ناپذیر تلقی نماید.ما در ابن کار شاهد فرد گرایی مفرطی هستیم فرد گرایی که از کلر شروع شده و به تمام افراد منتقل میشود .افراد در ظاهر به فکر هم هستند اما هر کس در نهایت امر فقط در پی منفعت طلبی خود است که این خود معلول همون جامعه ی سرمایه داریه. افراد را که هرکدام به گروه خاصی تعلق دارند به عنوان نماد و برایند کل جامعه در جایگاه مختص به خود قرار میدهد در اجرای هادی حجازی فر افرادی که نقشی چون دکتر که به نظرم برای حس کردن دقیق نمایش لازم و اساسی است حذف شده و صحنه هایی که به دریافت فضا کمک میکنند حذف شده به عنوان مثال حذف شوهران کلر اجازه فهم مختصات درست کلر را از ما میگیرد صحنه ها با شتاب زدگی اجرا شده و ریتم تند اجازه درونی سازی عمیق را از ما میگیرد.که بنظرم همه این موارد از صحنه ی نامناسب خلیج فارس برای این اثر سرچشمه میگیرد کافی است شما اجرا های قبلی همین گروه را در تئاتر شهر دیده باشید در اجرا به خاطر عریض بودن صحنه امکان کنش بازیگران و رسیدن به میزان سن مناسب را فراهم بود در صورتی که در نیاوران علاوه بر اینکه دست کارگردان را در میزانس میبندد اجازه پیاده شدن دکتور خلاقانه را نمیدهد.به نوعی کارگردانی که با اجرا قبلی خود که مملو از ایده های جدید بود سطح توقع تماشاگران را بالا برده بود در این اجرا از پس انتظارات برنمی اید.
کارگردان با هوش است رفتن نمایش به سمت اکسپرسیونیسم و استفاده از عروسک ها که از امکانات بالقوه نماش است حاکی از همین هوش است ولی در این اجرا ما استفاده مناسبی از نور که از مهم ترین عناصر اکسپرسیونیسم است نمیشود و موجب ابتر ماندن کار میشود و از رنگ سیاه که بار معنایی ویژه در اثر دارد غافل شده و استفاده از این رنگ فقط در سطح کلام باقی میماند.
ولی در پایان به همه دوستان پیشنهاد میشود که این کار را ببینن و مطمئن باشن که پشیمان نمیشوند.