در این هجمه سایه های بی رحم
تنها ایستاده ام
نه میترسم
نه یارای مقاومت دارم
رخوتی بی نهایت لزج
در من رخنه کرده
در تک تک باورهایم
در مو به موی حرفهایم
در برگ برگ نوشته هایم
رها نیستم...
رها نیستند...
مبتلایند به یک بیماری لزج
به سیاه سرفه های خفه کننده
به یک
... دیدن ادامه ››
خلط بدرنگ که جلوی نفس را گرفته....
من اما یکی از باورهایم را قرنطینه کرده ام
باوری کوچک...
میان شکوه تنهایی ...
میان تبسم باد لای موهای دخترکی غمگین
....
باورم رها خواهدماند....