اجازه هست یه سوال فنی بپرسم ؟ مچکرم ریشه اش چیه از چاکر بودن میاد ؟ چون حقیقتش بخواید متشکرم شنید که ریشه اش تشکر هست ولی این کلمه رو نشنیدم ممنون میشم راهنماییم کنید
یادداشت: هانِکه با زیرکی، همچنان همان ایده های مورد علاقه اش را در چنین فیلمی هم پیاده می کند، فیلمی که درباره ی زوال جسمانی، پیری و مشکلات مربوط به آن است. نام فیلم و سطح ظاهری اش، یک چیز است اما سطح درونی ترِ فیلم یک چیز دیگر؛ در ظاهر ما زوج پیری را می بینیم که قرار است عشق آنها را بهم وصل کند. پیرمرد هر کاری می کند تا از پیرزن مواظبت کند و با اینکه خودش به سختی حتی راه می رود اما تلاش می کند تا قولی را که به پیرزن داده، جبران کند و او را به جای فرستادن به بیمارستان، در خانه نگه دارد و مراقبش باشد تا همه چیز به اتمام برسد. همانطور که از هانِکه انتظار می رود، سکانس های فیلم، بسیار فکر شده، موجز و با بی رحمی خاصی روندِ رو به تحلیلِ این دو نفر و مخصوصاً پیرزن را نشان می دهند. هانِکه با یک پیش بینی فوق العاده به سراغ داستان می رود؛ آنجا که زوجِ پیر از تئاتر به خانه آمده اند و متوجه می شوند که کسی، قفلِ در را شکسته و قصد داخل شدن را داشته که پیرزن می گوید تصور کن ما در تختخوابمان دراز کشیده باشیم و یک نفر در را بشکند و بیاید داخل. اتفاقی که در همان سکانس اولِ فیلم دیده ایم: جایی که چند نفر در را می شکنند و داخل می آیند و پیرزن را در اتاقش مُرده می یابند. اما به نظرم فیلم در یک سطحِ زیرین تری هم حرکت می کند که همان دنیای هانِکه است؛ در این سطح، دیگر اسم فیلم، آنقدرها هم تداعی کننده ی عشق بین این پیرمرد و پیرزن نیست و انگار به نوعی با همان ... دیدن ادامه ›› شوخی همیشگی هانِکه طرفیم که هر چیزی در ضدِ خودش استفاده می شود. همچنانکه مثلاً “بازی های خنده دار” چندان هم خنده دار نبود! می خواهم بگویم نشانه ها در فیلم برای رسیدن به چنین دیدگاهی تقریباً فراوانند: جایی در اوایل داستان، پیرزن وقتی با این سئوال پیرمرد مواجه می شود که : (( من چه وجهه ای دارم؟ )) می گوید: (( تو بعضی وقتا هیولایی … اما مهربونی. )). جلوتر پیرمرد خوابی می بیند که در آن کسی از پشت دهان او را می چسبد و او با وحشت از خواب بیدار می شود. کمی بعد، زمانی که پیرزن، مانند تکه ای گوشت روی تخت افتاده و دیگر حاضر نیست آب و غذا بخورد، پیرمرد با سیلی محکمی که به او می زند، مجبور به فرمانبرداری اش می کند هرچند که بلافاصله پشیمان می شود. هانِکه با نشان دادن این جزئیات از رفتارهای پیرمرد ما را آماده ی صحنه ی تکاندهنده ی کُشتنِ پیرزن می کند. او آنقدر با ظرافت و زیرکی، شخصیت پیرمرد را می سازد که حرکت پایانی او بسیار تفکربرانگیز خواهد بود؛ آیا کُشتن پیرزن، از روی عشق و علاقه صورت می گیرد؟ آیا به این دلیل پیرزن را می کُشد که خودش ( خودِ پیرزن ) اینطور می خواست تا وبال و سربارِ پیرمرد نباشد؟ آیا پیرمرد خواسته ی او را عملی می کند تا عشقش را ثابت کند؟ یا اینکه این کارِ او، نشاندهنده ی خستگی اش از این اوضاع و احوال است؟ او با آن جسمِ تکیده و نحیفش، پیرزن را دستشویی می بَرَد، آب و غذا می دهد و لباس خیسش را عوض می کند، اما در پایان، انگار ناگهان همه ی این رفتارها را با یک حرکت، به قول معروف بی اجر می کند. آیا نمی توانست منتظر بماند تا پیرزن این چند صباح آخر را هم بگذراند و به مرگ طبیعی بمیرد؟ پیرمرد این کار را برای خودش می کند یا برای پیرزن؟ اینجاست که می گویم آن وجه هیولاگونه ی پیرمرد عیان می شود و بیننده را به فکر فرو می برد. انگار این عشق، آنقدرها هم که ما اوایل فیلم فکر می کردیم، عشق نیست …
اطلاعاتی در مورد فیلم .
عوامل :
کارگردان میشاییل هانکه
نویسنده میشاییل هانکه
بازیگران ژان لویی ترنتینیان - امانوئل ریوا - ایزابل هوپر
فیلمبردار داریوش خنجی
تدوینگر نادین میوز - مونیکا ویلی
طراحی صحنه و ... دیدن ادامه ›› دکور سوزان هانکه و سوفی ریناود
طراحی لباس کاترین لتریر
جوایز :
جشنوارهٔ گلدن گلاب برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم خارجی زبان سال
جشنوارهٔ کن فرانسه برندهٔ نخل طلایی بهترین فیلم جشنواره کن
جشنوارهٔ National Board of Review, USA برندهٔ بهترین فیلم خارجی زبان سال
جشنوارهٔ فیلم اروپا برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم و کارگردانی و بهترین بازیگر مرد و زن سال
جشنوارهٔ فیلم بفتا برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان سال و برندهٔ بهترین بازیگر زن سال برای امانوئل ریوا
هشتادو پنجمین دوره جایزهٔ اسکار برنده ی جایزه ی بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان و نامزد ۴ جایزه ی بهترین فیلم سال ، بهترین بازیگر زن نقش اول برای امانوئل ریوا ، بهترین نویسندگی و بهترین کارگردانی برای میشاییل هانکه.