بخشی از گفتگوی پیام دهکردی با روزنامه ی شرق:
واقعیت این است که متأسفانه باید با نهایت سرشکستگی بگویم برخلاف آنانی که معتقدند مردم درک و ادراک و شعورمندی نسبت به آثار کهن و عمیق ندارند، این نهایت کملطفی در حق آنهاست چون مردم ما شگفتانگیزترین مردم دنیا و غیرقابل پیشبینی هستند و با هر اثری که از جان برآید و عمیق و قوی باشد و شاخصهها و ویژگیهای بارزی داشته باشد، ارتباط برقرار و حتی از آن استقبال هم میکنند. برخی فکر میکنند فقط مردم نیازمند نمایشهای شاد هستند و برای همین دارند فقط بشکن میزنند و رکاکت به مردم تحویل میدهند و به هر قیمتی حاضرند همهچیز در سطح برگزار شود و این بحثی است که دارد روی شانههایمان سنگینی میکند، چون دغدغههای مردم نمایش کمدی و تراژدی نیست، بلکه آنها بهدنبال اثری چند لایه و عمیق هستند و اثری که بشود با آن زندگی کنند و حتی اگر بلیت هم ٢٠ یا ٢٥هزار تومان باشد، به دیدنش میروند. ما باید به سمت مردم برویم و اینگونه آنها مانع از این میشوند که ما به بیراهه برویم. ما نیاز داریم به مردم نزدیک شویم. ما باید دغدغه تولید اندیشه داشته باشیم و باید در آثارمان طرح پرسش کنیم. ما نیاز داریم براساس هویتهای خودمان حرکت کنیم و این آثار بهشدت از جاذبههای نمایشی برخوردارند که خودمان سراغشان نرفتهایم.
باورم بر این است که این مسیر همچنان میتواند مثل اواخر دهه ٧٠ و اوایل دهه ٨٠ بسامان بشود چنانچه آن روزگار در خاطراتمان با حال خوش یادآوری میشود. در آن روزها علیرضا نادری، نغمه ثمینی، محمدامیر یاراحمدی، چرمشیر و خیلیهای دیگر، خردوکلان و ریزودرشت مینوشتند و کار میکردند. اما الان تئاتر ایران از آن فضا فاصله گرفته و چند سالی است که بیشتر اوقات داریم افسوس
... دیدن ادامه ››
میخوریم.
همین کار هم بارها با این نظر مواجه شد که چون چهره نداریم شاید به زمین بخورد، اما باورمان این بود که این نظر غلط است و من ثابتقدم که همین طوری کار خواهیم کرد. دلم میگفت با این ترکیب بازیگران سابقهدار تئاتر و جوانانی که نام آشنا نیستند اما استعدادهای درخشانند، میشود بدون سوپراستار و چهره هم در صحنه موفق بود. درعینحال خودم بهدنبال پرسشهایم در تئاتر هستم.