مهدی ساکی:تو ششصد و هفتاد و سه باری که قبل از آشنائیم با هومن، هامونو دیدم، تهش این شد که همه ی دیالوگایِ فیلمو از حفظ شم، تمام نماها، تک تک حرکات سر و چشم و دست و لب و گردن برو تا پایین... اما هومن باعث شد پوست بندازم.
دلنشین بود. از اینکه لحظهای آرامم نگذاشت لذت بردم. اجرا به خوبی کنترل تماشاچی را بدست گرفته بود. درست در لحظه خوشی و شادی، شاهد سقوط ناگهانی و حزن شدید میشدی و برعکس... از این جهت یک لحظه هم آرامم نگذاشت. به گونهای درگیر اجراهای هر گروه دو نفره در زیر نور موضعی میشدم، که فراموش میکردم در تاریکی کنار صحنه دو نفره چند لحظه پیش، هنوز حضور دارند. من لذت بردم... اشکالهایی هم بود ولی من لذت بردم....
وقتی تعصب کور جای تحلیل را میگیرد، هامونی و هامون بازی رنگ میگیرد