در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سودابه: چشمهایم نگران مانده به راه دستهایم لرزان در آغوش نفسم حبس شده در
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:52:46
چشمهایم نگران مانده به راه
دستهایم لرزان در آغوش
نفسم حبس شده در سینه
امشب و هر شب را
با سکوتی خاموش
به سر انجام خودم می نگرم
وحشتم می گیرد !
چشم می بندم و با زمزمه ای
به خودم می گویم
زندگی در گذر است...
تو چه میدانی فردای تو چون امروز است؟
زهر خندی بر لبم میشکفد ... دیدن ادامه ››
یاد این حرف گران می افتم
کاین همه بیــم و امیــد
آخرش ره به کجا میسپرد؟
مگر آن نیست که ما رهگذریم؟
چه تفاوت که در این ماندهء راه
همرهی ، همنفسی با تو هم آواز شود
یا که از خامشی خلوت تو
سینه ات محرم هر راز شود؟
نه به تنهایی خود بد بین باش
نه دلت را به امیدی خوش کن
چون که فردا برسد از پی شب
سهم تو ، در راه است...
سوی تو می آید بی کم و کاست
منتظر نیست که تو چشم براهش باشی
سهم تو در راه است
مقدمش را خوش دار !

سودابه