در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رامتین غفّاری درباره نمایش تاراج نامه: یعنی این همه اهلِ هنر که اومدن و این کار رو دیدن ، یکیشون هم نمی خواست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:53:55
یعنی این همه اهلِ هنر که اومدن و این کار رو دیدن ، یکیشون هم نمی خواست موسیقیِ این کار رو نقد کنه ؟! خیلی خوشحال میشم کسانی که کار رو دیدن و با این دقّت ّ بازی ها و بیانِ دیالوگ ها و خودِ دیالوگ ها رو زیرِ نظر داشتند ، نظرشون رو راجع به موسیقیِ کار هم بنویسند که منم اشکالاتِ کارِ خودم رو بهتر بفهمم . چون به هر حال کسی که کار رو از بیرون می بینه و می شنوه ، قضاوتش فرق می کنه با منی که بخشی از اجرا کنندگانش هستم .
خوشحال میشم کسی موسیقیِ کار رو هم نقد کنه .
به نظر من موسیقی یکی از نقاط قوت کار بود. شاید بخشی از موسیقی‌هایی که در حین صبحت بازیگران زده می‌شد گاهی زیادروی بود و سکوت مناسب‌تر بود اما ضرباهنگ موسیقی و مخصوصا بخش‌هایی که با حرکت بدن بازیگر هماهنگ شده بود به عنوان یک بیننده بسیار حرفه‌ای و به جا دیدم.
۲۴ مرداد ۱۳۹۴
من واقعا از موسیقی لذت بردم، از اونجایی که تازگی عادت شده نوازندگان رو ببینیم، فرضم رو بر این گذاشتم که موسیقی از پیش ضبط شده و مهندس صدا کنترلش میکنه. در نتیجه میتونم بگم بسیار بی عیب و نقص به گوشم میرسید. (و البته من مشکلی که دوست دیگرمون گفتند رو احساس نکردم، شاید چون موسیقی متن رو به اندازه اثر درام دوست دارم) در آخر هم میتونم بگم، وقتی انتهای نمایش فهمیدم موسیقی زنده اجرا میشد، شرمنده شدم! و حسرت خوردم که چرا پشت پرده اجرا شد...هرچند حتما حکمتی داشته.
۳۰ مرداد ۱۳۹۴
مرسی فرشته جان . شما خیلی لطف دارید . امّا اینکه گفتی حسرت خوردی که چرا موسیقی رو از پشتِ پرده اجرا کردم ... ببین ، نظرِ کارگردان ابتدا بر این بود که موسیقی رویِ صحنه و جلوِ چشمِ بینندگان اجرا بشه و مخصوصاً برایِ اون بخشِ عروسی و مطربانِ عروسی ، خیلی دوست داشت این اتّفاق بیفته . ولی من از همون اوّل ، خیلی جدّی با این ماجرا مخالف بودم و ایشون رو مجاب کردم که این اتّفاق نیفته که خیلی به ضررِ کلّیتِ نمایش بود .
استدلالم هم این بود که شما تصوّر کنید یه آدمِ سیبیلوییِ مثلِ من بشینه رویِ صحنه و 8 - 9 تا ساز بچینه دورش و سه تار رو بذاره و تنبور رو برداره و تنبور رو بذاره و نی رو برداره و تمبک و باغلاما و .... خب خداوکیلی کسی دیگه این صحنه ها رو ول می کنه و نمایش رو نگاه کنه ؟!
این کار به چنین نمایشی با این متنِ شاهکار ( واقعاً یکی از بهترین نوشته هایِ استاد بیضایی ست ) و این صحنه آرایی و بازی ها و زحماتِ بازیگران و دیالوگ هایی که گاه همچون دانه هایِ الماس و یاقوت ، کنارِ همدیگه به زیباترین شکلی نشسته بود و ... لطمه می زد و حواسِ تماشاگران رو ... دیدن ادامه ›› به بخشِ عجیبِ موسیقی معطوف می کرد و این نه معقول و منطقی بود و نه خوب .
من قبلاً موسیقیِ تئاترهایی رو کار کرده بودم که رویِ صحنه و یا گوشه ای از سالن نشسته بودم و موسیقیِ کار رو اجرا می کردم و یا اصلاً اجرایِ موسیقیِ من ، جزئی ار خودِ نمایش و متنِ کار بود ، ولی اونجا یک یا نهایتاً دو تا ساز می زدم و نه مثلِ این کار . برایِ همین هم به نظرمون اومد که این خیلی بهتره که من گوشه ای ، پشتِ پرده بشینم و از دیده ها نهان باشم ، امّا مسلّط به صحنه و ...
خوشحالم که از کار و موسیقی اش - که جزیی از کلّی کار بود - خوشتون اومده .
بازم مرسی . خوش باشی .
۳۱ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید