در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرمین قهقائی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:41:00
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دلم نمیاد اینجا و پس از پایان، نقد چندانی بنویسم. البته که برای آقای ذوالفقاری نظرمو حضوری گفتم. اما چه جذابه وقتی می بینی نویسنده و کارگردان خیلی حرف ها داره که ناظر و بازبین درکش نکردند. علی الحساب به این هنرشون درود می فرستم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اولین اجرایی بود که از این متن می دیدم و ای کاش در اجرای آخر نبودم که انگیزه ی بیشتری برای مفصل نوشتن داشته باشم.
متن و داستان و دیالوگ ها رو آدم های در سطوح مختلف، مختلف درک می کردند. می شد چیزی بیش از متن ساده ی این کار رو درک کرد.
میکائیل شهرستانی رو بسیار دوست دارم و سخنان مفصل پایان اجرا هم حرف های تلخ و شیرینی داشت که به عنوان مخاطب هم دلم میخواد میکا! و همکارانش بهش برسن.
کار رو از اول هم با چشم اجرای گروه نسبتا کم تجربه تماشا کردم و فکر می کنم کارگردان، خودشون هم از ضعف های کار که بیشتر به بازیگریش مربوط می شد آگاه بود. بازی هایی بعضا ناپخته و ناهمسطح رو دیدم که در این بین ترجیح میدم با اشاره ی غیر مستقیم بگم، خانم بازیگری که پر احساس بودن و مهربانیش رو روی صحنه ی پایان اجرا می شد دید اما بازی اش اغراق آمیز و نا راحت بود و چون با شخصیتش و اشکی که در پایان تو چشماش بود احساس نزدیکی داشتم دلم میخواد بهش بگم که تو حتما می تونی احساست رو تنظیم شده تر خرج کارت کنی، فقط خوب شاگردی کن دوست من.
طراحی نور کار رو دوست داشتم.
ورود میهمانان به خانه کمی زیادی بی مقدمه و بدون توقف مقابل درِ واحد بود. حرکات بازیگران گاهی غیرمتناسب با سن و شخصیت یا شرایط جسمیشون بود، گاهی دیالوگ گفتن ها شبیه مانیفست دادن بود که برای من جذاب نبود.
نمی دونم چقدر متن اثر اجازه می داد اما دلم می خواست افکت های آواییِ بهتری رو تو صحنه ... دیدن ادامه ›› ها می دیدم. محتوای متن این کشش رو داشت.
طراحی لباس رو دوست داشتم.
دلم میخواد جمله ی ماندگار این کار رو جمله ی جناب شهرستانی بدونم که وقتی دستانش رو محکم و گره زده حرکت می داد می گفت "این یک سال به ما سخت گذشت، این سه چهار ماه اخیر به ما خیلی سخت تر گذشت و دلم میخواد اینو به این بچه ها بگم که اوضاع خیلی سخت تر از این هم خواهد شد". من باهاش ترسیدم و اشک ریختم و فکر می کنم همه می دونیم که ایشون چی می گفتن. درد اقتصاد، درد بی احترامی به هنر، درد سانسور، دردِ دردِ مردم که تئاتری ها و حتب مخاطبان جدیش نزدیک ترین به این آخری هستند.
ای کاش سیما تیرانداز بازیگر این کار نبودند. همین. #افق
امیدوارم تمدید بشه، کاری که همه اجراهاش پر رفته، خوبه بازم تمدید بشه. قطعا کسان مثل من کم نیستند که مشتاق دیدارند
من بدون هیچ شکی به این کار 5 دادم. به پیشنهاد آناهیتا همتی نازنین با دوستانم به دیدن کار رفتم، دمغ رفتم و شاداب برگشتم. اصلا که چقدر دلم برای زندگی تنگ شده بود، روانی دل انگیز کار در تمام اجزائش به چشم می خورد و کاش زودتر می دیدمش که بیشتر به دوستانم پیشنهادش می دادم. نوع کار به شکلیست که دلم نمیخواد در باره تک تک دیسیپلین های کار صحبت کنم، بلکه کلیت این کار به شکل یک پکیج، اهمیت بیشتری داره. جای دیگه ای نوشتم که من سخت می خندم، اما خوب لبخند می زدم. حین تماشا بارها خندیدم، بارها قهقهه زدم و در باقی لحظات، با لبخندی، دانه اشکی به گوشه ی چشم، به حال و هوای بازی و حال و هوای مردمی که تشنه ی این شادی بودند نگریستم. همیشه شادی بیش باد برای مردم خوب و مظلوم کشورمان.
نخست بگم که تعجب می کنم از تغییر فراوان امتیاز نظر کراربران نمایش در فاصله چند دقیقه. این موضوع عادی نیست و امیدوارم اگر فنی هست که شاید هم نباشه، اصلاح بشه. به هر حال گروه در یافتن تعداد کسانی که به کار ستاره دادند تا حدود زیادی موفق بوده.
از بازی بگم که آیلار نوشهری بسیار مسلط بود به نقشش و آرامش و اعتماد به نفس خوبی در اجراش داشت. باقی هم اگرچه خوب، اما در صورتی که سطح بازیگری متفاوتی هم داشتند، در دل دادن به کار، تا حدودی متفاوتشون یافتم. المیرا صارمی هم به لحاظ روانی بسیار مسلط بود، اگرچه نقشش رو خیلی دوست نداشتم. کیارش حقگو بهتر از این می تونست نقشش رو در بیاره، همچین نقششو بغل نکرده بود. این موضوع در مورد عباس بابایی و مسعود ترابی هم تا حدودی برقراره.
از گریم تقریبا تمام شخصیت های کار خوشم اومد، یکی دو مورد که به نظرم به دلم ننشست هم بماند.
نویسندگی خانم نوشین تبریزی رو در محبوبه ها دیده بودم که روان تر و شیرین تر از این کار به چشمم اومد. غیر از یکی دو مورد ابهام و شاید ضعف داستان، کلیت و شیوه ی نویسندگی تبریزی رو می پسندم. این که درک خوبی از اخلاق و اجتماع و مخصوصا ضعف آدم ها داره. در محبوبه ها این موضوع رو بیشتر تحسین کردم. بر خلاف رویه رایج در فضای روشنفکری، این اثر جداسازی جنسیتی و قضاوت جنسیتی رو کنار گذاشته بود و فارغ از جنسیت، این موضوع رو بزرگ می کرد که پست پرده ی صورت، حتی شاید درست پشت پلک های ما چیز دیگری نهان هست که باید جدیش گرفت، باید دونستش اما لزوما باهاش خود و زندگی رو نابود نکرد. باید هر احتمالی رو داد و به خاطر احتمال به کشتن زندگی بلند نشد. پرداخت یکی دو کاراکتر هم به ... دیدن ادامه ›› دلم ننشست.
موضوع گردن بند به نظرم با ابهام بی موردی طرح و با ابهام بی موردی جمع شد.
کار پر از دیالوگ و پر از حرکت هست که طراحی حرکات و بازیگردانی در مجموع رضایتم رو جلب کرد.
موزیک ابتدای کار هم کمی بلند بود نسبت به صدای بازیگران در صحنه اول که شاید تنها در اجرای ما اتفاق افتاده باشه.
در مجموع کار قابل احترامی بود و فکر می کنم خوب باشه دوستانی که به هزینه هم فکر می کنند، کار رو ببینند چون با کاری شایسته، تخفیف خوبی هم در این روزها در نظر گرفته شده.
باعث افتخاره که نمایش مارو انتخاب کردین و ممنون که نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتین قطعا تلاش میکنیم با نظر شما عزیزان کیفیت کارو تا حد امکان بهبود بدیم 😍🌹
۲۷ تیر ۱۴۰۱
خیلی ممنون ازحضورتون و اینکه وقت گذاشتین و نظرتون رو نوشتین.🌹
سپاس ازلطفتون🌹🙏🏻🌹
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دوست خوب من انشالله یک شب باهم بریم یک نمایش رو ببینیم
۳۰ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
18 تیر تولدم هست و حس خوبی دارم اگه اون روز نمابش رو ببینم و البته امیدوارم به حال روز تولدم بخوره. البته اگه 18 تیر اجرا داشته باشه
۱۸ تیر شنبه است معمولا اکثر نمایش‌ها شنبه اجرا ندارند
امیدوارم اون روز اجرای ویژه داشته باشند و نمایش هم به دلتون بشینه
۰۸ تیر ۱۴۰۱
تولدتون پیشاپیش مبارک.🌹🌹با آرزوی بهترین ها برای شما
۰۹ تیر ۱۴۰۱
آیلار نوشهری
تولدتون پیشاپیش مبارک.🌹🌹با آرزوی بهترین ها برای شما
ممنونم از شما و دوستان. چهارشنبه، امشب با 10 دوستم خدمت می رسیم
۲۲ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اومدم از نام بازیگرایی که دوست داشتم شروع کنم. دیدم خیلی به هم نزدیک بودند و برتری محسوسی ندیدم، اما یلدا و توماج و ساناز و محمدرضا رو کمی بیشتر پسندیدم. چه نوشته ی ظریفی بود از خانم عاج، که مثل عادتش، باهوش و نکته سنج و عمیق نوشته. کارگردانی کار هم به چشمم با درک بسیار بالایی از متن و البته روانشناسی و جامعه انجام شده بود. پسندیده ترین کار بعد از کرونای من بود.
برای ثبت شدن هم بگم که دوست خوبم جاوید علیپور دیدن کار رو بهم توصیه کرد و چون می شناسه که اگر دوست نداشته باشم بی رحمانه می نویسم، توصیه کرد که اگر خواستی بعد از اجرا نقد منفی به خانم شعبانی بگی، به خاطر روحیات ایشون با احتیاط بگو. این پیام رو به منزله تهدید تلقی کردم و حتی دنبال ایشون هم نگشتم. {البته بیشتر به نیت طنز نوشتمش}.
باری، موقع تماشا دلم می خواست کار با موزیک بیشتری همراه می بود اما بعد فکر کردم که شاید بالا بردن وزن موسیقی می تونست ریتم کار رو بندازه.
این شد که تمام سینه ی من در حال تماشا، پر شده بود از تک تک نقش که سرگیجه وار کار رو برامون روایت کردند. جمع کردن اون همه حادثه با نهایتا سه بار ورود بازیگران نقش ها، اون هم بدون اون که حس کنی چیزی از قلم افتاده، برام بسیار قابل ستایش بود.
زحمت کشیده، تمرین شده، بی عیب در بازی ها، منظم. این ها ویژگی هایی ست که برای بازیگران کم تجربه در حکم نوازش است، نوازشی که شایسته ی تک تک بازیگران این نمایش است. نمایش، آشکارا درون مایه ای از فضای بینوایان با نقش هایی که به شیرینی، امروزی شده اند را نمایش می دهد و اگر بیننده آن را بداند برای کار عمق بیشتری را در می یابد. روی تابلوی درون مترو نام اصلی اثر را می بینیم که این خود گواه سخن من است. با دلخوری بگویم که همیشه اعمال تغییرات ناخواسته و دستوری به اثر نویسنده و کارگردان، از جذابیت کار کم می کند. چیزی که حدس آن هم سخت نیست که در پایان بندی اثر خود را نشان داده است. باور کنید این که کلمه ی بینوایان بشود "رمان فرانسوی" را هر کجای دنیا بگویی برایت می گریند. کاش این پیام من که با مهر فراوان برای تک تک اعضای خانواده ی این اثر همراه است، می شد فریادی خوانده شود بر سر سانسوری به شدت غیرضروری! مواردی از کار مانند موسیقی و نور هم اگرچه چندان پیچیده نبود اما شسته و رفته و مناسب فضا و داستان بود که بر مبلغ کار افزوده است.
ممنون که کار ما رو. تماشا کردید و سپاس از نظرتون🌹🙏🏻
۱۳ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سالهاست دارم تئاتر می بینم و همیشه منتقد نوشتم. متفاوت با تصورم، کار کاملا انتظارم رو برآورده کرد. هماهنگی صدا و تجهیزات هاش آف واقعا حرفه ای بود. صدای اکثر خوانندگان مناسب با موزیک بود و مواردی اندک قابل اغماض و البته قابل تصحیح هست در شب های بعد. اجرای اول هایی به این کیفیت کمتر دیدم.
در زمانه ای که دکور نمی سازند، دکور مفصل متحرک کار رو ستایش می کنم. این که تهیه کننده و گروه اجرایی برای این کار، این قدر هزینه کنند، به احترام من به کار اضافه می کنه.
لباس ها به چشمم خوب بود. بعضی لباس ها عالی بود و البته طنز و فانتزی کار رو به خوبی پشتیبانی می کرد.
گاهی دلم می خواست شخصا به وزن بعضی شهرها دست ببرم که خب، سلیقه ی شعری خودم هست که دوستانم هم آنچه دیدند رو بیش از ذائقه ی من پسندیدند.
هماهنگی نور باید کمی بهتر بشه، ولی طراحی نور، با وجود سالنی مثل تالار وحدت قابل دفاع بود.
بازی ها و طراحی حرکات بسیار قابل دفاع بود.
گروه ۱۵۰ دقیقه بازی کرد و شخصا ابدا خسته نشدم.
ضمنا ضمنا ضمنا، نه برای زن دیدن، برای دیدن آوازی که زنان می خوانند، برای دیدن چیزی که آزادی اش را از ایشان گرفته اند، به دیدار این کار بروید. شک نکنید فردای روز اول بهتر از روز اول و هر روز بهتر از قبل خواهد بود

تئاتر بسیار زیبایی بود،تلفیقی از نمایش،تصویرسازی،باله،ادبیات و اپرا ،همراه با بازیگران حرفه ای و خوش صدا??
۱۹ خرداد ۱۴۰۱
Anna
نمایش ۱۵۰ دقیقه‌ست یا ۲ ساعت؟
در بروشور 120 دقیقه نوشته شده اما واقعا 150 دقیقه اجرا دیدیم. البته که باخبر شدم برای حدود 200 دقیقه اجراف کار تمرین شد و برای حال مخاطب، زمان کوتاه شد.
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
از عوامل تئاتر که زحمت زیادی کشیدن (در این گرمای زیاد) کمال تشکر را دارم. البته گرمای داخل سالن هم برای تماشگران نیز غیر قابل تحمل بود.
۱۲ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی ها رو در سطح بالای نمایش های چند سال اخیر دیدم که طبیعتا وزن کارگردانی رو هم می بره بالا. از نور کار چندان راضی نبودم و شاید ضعف کار بود. نور نتونست به داستان کمک کنه و گاهی به وضوح طراحیش نامناسب بود. افشین زمانی متنش هم متن بسیار خوبی بود، تکرار و گاه تکرار مفاهیم هم با توجه به قوت متن، برای من شیرین و نه آزاردهنده بود. تاثیرگذار بود، اگرچه به ظاهر سوژه هایی مثل قدرت، خیانت، زنان، ظلم جنسیتی و توطئه جنسیتی، خلا نقش مردم در قدرت و مسائلی از این دست، تکرار هر روزه ی دنیای معاصر و خصوصا خاورمیانه ای ماست. امیدوارم اما، زمانی در اصرار به این موضوعات به تکرار نرسد. خاطرات هنرپیشه نقش دوم، شازده احتجاب و حالا این. شاید خود آقای زمانی باشد مراقب باشند که این موضوع به آسیب برایشان تبدیل نشود. استفاده از آواز اگرچه معمولا شیرین است و اگرچه آوازهای بسیار زیبایی شنیدیم، چندان به داستان کمکی نکرد، مخصوصا خوانش به غیر از فارسی را درک نکردم. گویی قرار بود بازیگر-خواننده، هنر خوانندگی اش را معرفی نماید. بماند که هرچه بیشتر دوست دارم خواندن بشنوم، خواندن زنان بشنوم در تئاتر مظلوم ایران. استفاده از راوی را بسیار تحسین می کنم. این را بیشتر وقتی می فهمم که کار را بدون راوی چنان باران عقیمی می دیدم. بازیگری نصرت هم خوب به چشم و جان می نشست. فعلا تمام
بیست دقیقه بیشتر طول نکشید که عاشق تک تک این نوجوان های هنرجوی پرانگیزه شدم. 105 دقیقه ی پرفشار روی صحنه بودند، بعضی شان بارها رفتند و رخت عوض کردند و با وجود سختیِ تغییر لحن در حنجره ی نوجوانی شان کوشیدند که خوب صداسازی کنند، خیلی تلاش کردند که کار از ریتم نیفتد، خیلی تلاش کردند که هر آنچه از خطیبی و سایر استادانشان آموخته بودند نمایش دهند، یک "خیلی" دیگر که در کلام خطیبی بغضم را ترکاند هم بود که اشاره به سختی حضور همه ی این نوجوانان با وجود مسائل خانوادگی شان داشت. آن لحظه دلم می خواست دست و بازوی بازیگری که این تجربه را داشت ببوسم.
این کار نویسندگی هم شد، نه فقط طراحی و کارگردانی، به نظرم می آید که خطیبی متواضعانه نامی از نویسندگی نیاورده اما شک ندارم که نویسندگی این کار هم ساده نبوده است.
عزیزانم نیایش اسلامی، مینا اعلایی، کیمیا پارسا، پارسا توکلی، کیانا حدادی، فاطمه حسین آبادی، آراد حسینی، دیبا حکیم الهی، مانیکا درخشنده، سروین ضابطیان، هستی عرش وزان، پانیذ قلیزاده، کسری کبیری، سارینا گیتی نژاد، امیرحسین محمدی، علی محمدی، بردیا مختاری، تانیا مقدم پور، مهدی ملکی، متین نصیری، آریانا نفیسی، روشا نواده، پارسا نیکنام، آگرین ولی پور ... من به قربان ریخت ماه تک تک شما که حتما از درونتان چند نفری را از همین چند سال بعد تحت عنوانِ حرفه ای خواهیم دید.
کاملا بدبینانه به تماشا نشستم و می ترسیدم کار بد ببینم. روی تخته هم نوشتم. بعد از دیدن کار فکر کردم که نکند محدود یا خرابتان کنند، این را هم روی تخته نوشتم. اما در مسیر بازگشت پشیمان شدم. هیچ کس نمی تواند شما را محدود کند، من متولد سال 60 می دانم که یک متولد سال 80 با من تفاوت دارد و نمی ... دیدن ادامه ›› تواند و نباید بگذاریم که محدود شود. جنسِ سرکشیِ شما را ستایش می کنم و انگیزه تان را برای یادگیری. دانستن، پیشرفت و آزادی حق طبیعی شماست و دیدار شما انگیزه ی من برای حمایت از شما. شما "امکانِ داشتن کسانی که از شما برای آموختن زمان و هزینه صرف می کنند و حامیان خانوادگی شما هستند" و آقای آزادمنش و دانایی مثل اشکان خطیبی را نیز قدر خواهید دانست. با عشق، پیروزی شما را می خواهم...
بازی با کیفیت مه لقا باقری و بازی نه چندان مسلط هدایت هاشمی که نشان از تمرین کم و سهل انگاری داشت و باقی بازی ها که چیزی بین این دو بودند.
باز هم در نحوه خروج بعضی بازیگران از گود و گذر صحنه ضعف هایی وجود داشت، چنان که حتی روایت داستان را تحت تاثیر قرار می داد.
کار اثر ارزشمندی ست با متنی خوب که می تواند بارها اجرا شود، تصور می کنم این کار نیازمند بازبینی و نقد توسط کارشناسان و رفع موارد اندکی ست که می تواند آن را به اثری بسیار درخور تبدیل نماید، وگرنه درون مایه کار از حیث درک ساختار اجتماعی ایران معاصر و درک نظام قدرت بسیار هم درخشان می نماید؛ گاهی فضایی از نوع شکسپیر و گاهی جنس بیضایی را می شد در متن و فضای داستان مشاهده کرد که البته برای من می تواند به عنوان نقطه قوت باشد، نه ضعف.
فرصتی باشد بیشتر خواهم نوشت...
مدت زمان اجرا چقدر است؟ لطفا در پروفایل اثر ذکر شود
پوریا این را خواند
صبا صالحیان و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
یکی از دوستان گفتند ۹۰ دقیقه هستش
۱۱ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این کار برای گوش گزینه ی بهتری بود تا برای چشم.
کتاب را نخواندم و فیلم فرمان آرا را دیده بودم. اما بعد از دیدن نمایش احساس کردم افشین زمانی متن را بسیار عمیق درک کرده و ابعاد زیاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و خصوصا روانشناسی را به خوبی بیرون کشیده و در متن و طراحی بازی هر بازیگر گنجانده است. کار زمانی در عمق خود پر از نمادهای آشنا اما مخفی ست، شاید حتی بیش از فیلم فرمان آرا. از این باب دلم می خواهد نفس اجرای کار توسط زمانی و جسارتش در دستکاری فضای غیرخطی داستان و انسجام بخشی دوباره به این داستان ذاتا پیچیده را ستایش کنم.
طراحی صحنه بی شک به مقصودی این مقدار ساده بوده اما برای من چندان دلنشین نیامد. نقش مادر افریته (که گریم صورت متناسبی نداشت اما خوب بازی می کرد) بیش از انتظارم شاخص شد که البته باید به سلیقه و درک نویسندگی زمانی احترام گذاشت. از موسیقی کار و نیز افکت های صوتی راضی نبودم. نحوه ورود و خروج بازیگران در بعضی صحنه ها کمی بی نظم بود و گاه چندان خوب طراحی نشده بود. طراحی بعضی لباس ها، علی الخصوص پسرعموها را درک نکردم. انتخاب خود شازده ی سیاه پوش و چهره و ریش و گریمش هم (اگرچه نفسا بازیگر خوبی ست) به مذاقم خیلی خوش نیامد. افکت های نور هم چندان خوب نبود و اگرچه بر اساس نگارش، گاهی می بایست فضایی کم نور تصویر شود، اما غبار هوای سالن، تا حدودی تصویری ناواضح را به چشم می رساند. باری استفاده از تکنیک های نورپردازی می توانست اثر عمیق تری هم از راه چشم ایجاد کند.
در مجموع از نویسندگی زمانی بسیار و بیش از کارگردانی اش لذت بردم و مشخصا کارگردانی این کار را در مقایسه با سه کار دیگر که از ایشان دیدم، قوی ... دیدن ادامه ›› تر نمی دانم.
از این که به همراه حدود سی نفر از دوستانم در شبی مهم و با نیت خیر و بزرگوارانه ی افشین زمانی و در یک سالن پر از تماشاگر و عشق، این کار را دیدم بسیار خشنودم و دست زمانی و بازیگران نازنینش را می بوسم.
یکی از قشنگی های این کار به خود کارگردانشه که تنها چون اینجا جای تمجید از شخصیت کارگردانش نیست به این بسنده می کنم که از ناگهان پیت حلبی که به هوای نویسنده اش که دوست قدیمی ام بود به دیدارش رفتم، تا این بار که خودم رو رسما مخاطبش می دونم، کورش سلیمانی برند ادب و تمیزکاری شده و همین ها برای این که دنبالش کنم کافی ست.
شسته و رفته و عمیق و ساده، چیزیه که تقریبا میشه توی نوشته های استپارد پیداش کرد، از نوشته هاش که به صورت چندگانه، ابعاد گوناگونی از ارزش های دنیا رو مورد بحث قرار میدن و به طرز عجیبی باعث میشن تا موضوع نمایشی مثل خرده نان و سکوت سفید سلیمانی که از روی متنشون کار میشه هرگز از یادت نره، تا موضوعات سیاسی که در تمام لایه های زیر و روی نوشته هاش وجود داره، همه حالی خوب رو بهت میدن. حال خوبی که با ترکیب آرامش ستایش شده در "آرامش از نوعی دیگر" با موضوعی دیگر مثل اهمیت توجه به آنچه در دنیای اطرافمون می گذره ترکیب میشه و بر سرت می ریزه.
کورش سلیمانی رو در خرده نان و سکوت سفید، بابت توانمندیش در ایجاد فضای مورد نظر متن بسیار توانا می شناسم. رد پای خود سلیمانی در طراحی صحنه و نور و لباس و رنگ و موسیقی به خوبی پیداست و هارمونی و هم افزایی این پدیده ها میتونه نقش ایشون رو هرچه جلی تر نشون بده. همه ی این ها در کنار بازی خوب گرفتن هست که میتونه یک فضای ابزورد رو، برای من به واقع اکسپرسیونیستی کنه!!! کاری کنه که در عین این که فکر نمی کنی، بدون تکون خوردن درگیرش بشی. بعد از مدت ها کاری رو دیدم که همه ی تماشاگران بسیار آرام و تحت تاثیر فضای کار که جز در چند صحنه ی طنز که خنده هایش هم به جا بود، صدایی نداشتند.
خیلی برام جذاب میشه اگر آقای سلیمانی پازل ایده آل های استپارد رو به هم بچسبونه، چون به نظر می رسه آرامش سکوت سفید، بدون اهمیت دادن به اتفاقات ... دیدن ادامه ›› دنیای اطراف خرده نان و درک دیکتاتوری و دموکراسی و خیانت در راک اند رول و هملت و غیره ی او کامل نمیشه و اساسا این ایده آل ها تکه هایی از زندگیست که میتونیم به هم وصلش کنیم و احساس می کنم آقای سلیمانی با درک و هوش کافی داره به سمتش میره. همینه که درست فردای نوشتن "رای دادن دموکراسی نیست، دموکراسی شمردن آن است" از استپارد در صفحه شخصی ام و حالا تماشای سکوت سفید، این احساس رو عمیق تر داشتم که شاید مثلا با جهش کنندگان یا راک اند رول بشه چه حرف های بیشتری رو در ادامه زد.
جایی از نمایش که احتمالا لحظه ای لبخند به لب ما آورد و بعد حس کردیم به این نمایش که ابعاد روانشناسی و فلسفی هم داشت، نمی اومد، همون "هم قافیه شدن مگی و نگی" بود که شاید اگر جای کارگردان می بودم از همین اجرای امشب هم تغییرش می دادم، اما براون با این که سعی می کنه رهایی و آرامشی رو تجربه کنه، اما گاهی که از خودآگاهش خارج میشه، ناگهان دغدغه های اجتماعی و سیاسی و خاطرات فردیش ظاهر میشه و همه رو با تغییر احساسش بیان می کنه. بنا بر این شاید شما در رفت و برگشت های بین "براونی" و "جان براون" و خودآگاه و ناخودآگاهش هم تغییراتی رو ببینید، رفتارهایی رو ببینید که پاسخی ست به نیازهای انسانی، که نه "زوربا"وار، اما به مثابه ی انسانی که گذشته ای تاثیرگذار رو پشت سر گذاشته اما به دنبال آرامش از نوعی دیگر هست تجلی پیدا می کنه. اینه که میگم ایرادی به گنجاندن فضای بده و بستان شیطنت مرد "سن دار و پول دار" (و نه لزوما مسن و پولدار)ی مثل براون با مگی ای که خودخواسته اندکی دلبری می کنه نمی بینم. استفاده از ترکیب فارسی "مگی نگی" رو نوعی از شوخ طبعی دلبرانه ی براونی ای می دونم که هنوز متوجه نشده در حال آزمایش شدن به وسیله ی تیم سرپرستار هست.
بازی سامان دارابی بسیار خوب حال براون رو نشون داد و اگرچه هیچ نقد جدی به بازی هیچ بازیگری ندارم، اما دلم میخواد بازیگری خانم اقبال نژاد رو تحسین کنم که با ریزترین حرکات صورت، در انتقال حسی که مقرر شده، از ریاست بگیر تا کنجکاوی، تا حسادت، بسیار موفق عمل می کنن و کارشون میتونه یه الگو شناخته بشه . از نظرم الهه شه پرست هم لوندی و دلبرانگی مورد نظر متن و کارگردان رو بدون این که به سوژه ای دم دستی تبدیلش کنه در آورد که بهشون تبریک میگم.
بی آنکه بخوام از ضبط شده های متنی و تصویری در ذهنم مثال بزنم، در مجموع یک کار کنترل شده دیدم، کاری حساب شده و طبق انتظار، تر و تمیز که با یک دستِ استقبال و یک دستِ بدرقه ی آقای سلیمانی گویی تماما توی بغل و روی سینه ی این هنرمند اصیل در حال اجرا بود.
سلام جناب کیانی عزیز. شاید من تصویری که از مهدی بجستانی دیدم برام جذاب نبود اما ظاهرا پزشکی کمی کم حوصله و بدبین که همیشه انگاری از خواب برخواسته را بازی می کرد. کما این که خیلی هم در سایر صحنه ها به غیر از ابتدای نمایش هم موهای چندان آراسته ای نداشته. نقش خانم زحمتی هم پیچیدگی زیادی نداشت که انتظار خاصی را از آن تعریف کنم. ضمنا ویرایشی به نوشته ام کردم که ممکنه تونسته باشه نظرمو بهتر تبیین کنه.
باری از باب نقشه برداری هم سخنتون برام جذاب بود. برای خود من که ثابت شده که افکارم نمی تونه مستقل از چیزی باشه که آموختم و باهاش کار کردم. شوخی شوخی بیش از نیمی از زندگیم در کنارم بوده.
۱۹ آذر ۱۳۹۸
سپاسگزارم کورش خان نازنین. شما کمک کردید با استپارد آشنا بشم و اتفاقا می بینم که نگاهش چقدر به نیاز امروز دنیا نزدیکه.
۱۹ آذر ۱۳۹۸
بازهم ممنون جناب قهقایی عزیز ...
۲۰ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نکته ی دلنشین کار، موسیقی اش بود،
در طنز کار انسجام و هدفی نیافتم که کاریکاتوری پست مدرن را می مانست و اگرچه فکر شده بود، چندان به دل من ننشست و در نیمه ی دوم کار چند باری احساس خستگی داشتم از تماشایش.
بازی ها کیفیت کاملا متوسطی داشت. میمیک و صدای خانم بازیگر منشی صحنه هم جذاب آمد.
نور خوب بود و کارگردانی قابل قبول.
در مجموع این سبک متن و دراماتورژی اگر نگم خوب نیست، لااقل به سلیقه ی من شبیه نیست

جناب موسوی کیانی عزیز. بله. لیسانس من در این رشته بوده. فوق لیسانسم GIS
۱۶ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به کار بیشتر فکر کردم و با یک ویرایش روی کامنت قبلم، امتیازم رو بالاتر بردم.
آقا مهرتون به جان ⁦❤️⁩
مهربانی شما نازنین دوستان هستش که به ما امید وانگیزه میده
۰۹ آذر ۱۳۹۸

خوشحال میشیم دوباره و تو اجراهای مجدد ببینیمتون❤
۱۹ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بسیار متعجب و متاسفم از دوره ی کوتاه اجرای این کار. یکی از روان ترین کارهایی که ممکن است از یک گروه کاملا جوان و نوجوان انتظار داشته باشی. این را تنها برای کسی نوشتم که می رود تا نمایشی ببیند که اوقاتش را در فضایی فرهنگی بگذراند.
اما حکایت کد 13، حکایت ما، حکایتی از آغاز پیری در دوران نوجوانی بود. ریتم زندگی برای نوجوانان به طرز خیره کننده ای توسط نویسنده خوب و درست درآمده و کارگردان و بازیگران، آنچه نیاز بود تا بتوانید برای تحلیل یک موضوع وارد ذهنتان کنید را بدون تکلف به دست شما می دهند. گاهی شاید یک متن روان و شیرین و ساده، شما را به تحلیلی عمیق از جامعه تان ببرد، که این کار می برد.
خیلی خیلی مایلم بار دیگر خبر آمدن این کار را بر روی صحنه بخوانم و اگرچه در تقریبا تمام اجراها سالنش پر شد اما سالنی چند برابر با طیف گسترده تری از مخاطبان را برایش پر شده ببینم.
تاریخ معاصر ما پر است از احمدشاه ها، بادمجان دور قاب چینان، توطئه گران، حامیان و خائنان به شاه و ملت. گاهی ساده لوحی ست و گاهی شید و زرق و این ها همه آفات ارتباط "ملت و ملت" و "حاکمیت و ملت" است و میهن دوستی نیز حلقه ی مفقوده ی قاجار و شاید زمان حال ماست! تاریخ پرکشمکشِ خیلی معاصر ایران را اگرچه هنوز درون کتاب های درسی از دیدگاه دنیا و دیدگاه نویسندگان آزاد که دیدگاه واقعی تاریخ است ننوشته اند، اما این نمایش جان می دهد برای برداشتِ برشی از تاریخ تکراریِ معاصر.
اما آنچه به عنوان تماشاگر علاقمند اما غیر حرفه ای تئاتر دیدم، شاید قوتی متوسطِ مثبت در کانتکس تئاترهای کمدی نسبتا سیاه معاصر داشت. گاهی صداها زیادی در موسیقی یا اکو غرق می شد و نامفهوم می نمود، چنان که دوست می داشتم آن صحنه ها را از روی متن، خودم بخوانم. انسجام پرده های نمایش اگرچه لغزش ها و ضعف های کوچکی داشت و آغاز و پایان بندی نویسنده را هم به حد کافی نپسندیدم، اما از دیدگاه نوشتار، نقب های مکرر اما معمولا نامحسوس به تاریخ همین روزهای ایران، شرافت قلم نویسنده را می نمود. معتقدم با وجود اجرای سنگین کار، کارگردان در ده بیست درصد از صحنه ها توفیقی در پیاده سازی احساسات نداشته است و به دنبال آن چنان که به سلیقه ی من، ضروری می نمود، موفق به درگیر کردن ذهن و احساس مخاطب نشد.
با این خلاصه، دلم نمی آید هر کسی را که قدمی برای این سبک از هنر نمایشی خاص ایران بر می دارد و هر آن که گامی در راه بازشناسی تاریخ معاصر که منشا درد میهنمان است بر می دارد، تحسین نکنم. سپاسگزارم و آرزوی کارهای قوی تر و غنی تری از تمام تیم این پروژه دارم.
چه خوب نوشتین ،از خیلی از حرفه ای ها هم بهتر، نقدتون به جا و انصافانه است، دمتون گرم
۰۶ آذر ۱۳۹۸
جناب قهقائی نازنین
ممنونم که برای دیدن نمایش ما تشریف آوردید
سرتون سلامت⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩
۰۶ آذر ۱۳۹۸

خوشحال میشیم دوباره و تو اجراهای مجدد ببینیمتون❤
۱۹ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید