بیست دقیقه بیشتر طول نکشید که عاشق تک تک این نوجوان های هنرجوی پرانگیزه شدم. 105 دقیقه ی پرفشار روی صحنه بودند، بعضی شان بارها رفتند و رخت عوض کردند و با وجود سختیِ تغییر لحن در حنجره ی نوجوانی شان کوشیدند که خوب صداسازی کنند، خیلی تلاش کردند که کار از ریتم نیفتد، خیلی تلاش کردند که هر آنچه از خطیبی و سایر استادانشان آموخته بودند نمایش دهند، یک "خیلی" دیگر که در کلام خطیبی بغضم را ترکاند هم بود که اشاره به سختی حضور همه ی این نوجوانان با وجود مسائل خانوادگی شان داشت. آن لحظه دلم می خواست دست و بازوی بازیگری که این تجربه را داشت ببوسم.
این کار نویسندگی هم شد، نه فقط طراحی و کارگردانی، به نظرم می آید که خطیبی متواضعانه نامی از نویسندگی نیاورده اما شک ندارم که نویسندگی این کار هم ساده نبوده است.
عزیزانم نیایش اسلامی، مینا اعلایی، کیمیا پارسا، پارسا توکلی، کیانا حدادی، فاطمه حسین آبادی، آراد حسینی، دیبا حکیم الهی، مانیکا درخشنده، سروین ضابطیان، هستی عرش وزان، پانیذ قلیزاده، کسری کبیری، سارینا گیتی نژاد، امیرحسین محمدی، علی محمدی، بردیا مختاری، تانیا مقدم پور، مهدی ملکی، متین نصیری، آریانا نفیسی، روشا نواده، پارسا نیکنام، آگرین ولی پور ... من به قربان ریخت ماه تک تک شما که حتما از درونتان چند نفری را از همین چند سال بعد تحت عنوانِ حرفه ای خواهیم دید.
کاملا بدبینانه به تماشا نشستم و می ترسیدم کار بد ببینم. روی تخته هم نوشتم. بعد از دیدن کار فکر کردم که نکند محدود یا خرابتان کنند، این را هم روی تخته نوشتم. اما در مسیر بازگشت پشیمان شدم. هیچ کس نمی تواند شما را محدود کند، من متولد سال 60 می دانم که یک متولد سال 80 با من تفاوت دارد و نمی
... دیدن ادامه ››
تواند و نباید بگذاریم که محدود شود. جنسِ سرکشیِ شما را ستایش می کنم و انگیزه تان را برای یادگیری. دانستن، پیشرفت و آزادی حق طبیعی شماست و دیدار شما انگیزه ی من برای حمایت از شما. شما "امکانِ داشتن کسانی که از شما برای آموختن زمان و هزینه صرف می کنند و حامیان خانوادگی شما هستند" و آقای آزادمنش و دانایی مثل اشکان خطیبی را نیز قدر خواهید دانست. با عشق، پیروزی شما را می خواهم...