در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مسیح بهنیا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:43:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«سمت تاریک خرس: سوی خاکستری تئأتر»
امشب در اجرای نخست نمایش «سمت تاریک خرس»، این اثر خلاقانه از «گروه تئأتر دیگر» را به تماشا نشستم. باز هم یک نمایشنامه قابل تأمل در «سبک خاصِ رئالیسم جادویی»؛ روایتی خاص از یک واقعه تاریخی راجع به قوم کُرد به مدد استفاده از کهن اسطوره های افسانه ای؛
این مرتبه اما، آنچه قبل از هرچیز به چشم می آید «خانه تکانی عجیب» در این گروه نمایشی است: تغییری از بازیگر گرفته تا نویسنده و کارگردان؛
جز یک بازیگر (سوگند صدیقی)، همه عوامل تغییر کرده اند؛ البته که این «تمهیدِ تغییر» که محتمل تحت تأثیر اتمسفرِ خاکستری حاکم بر این روزهای تئأتر ایران رُخ داده، ذیل عناصر همیشگیِ موجود در نمایشنامه، بویژه آنجا که مثل گذشته استناد به «کهن اسطوره ها» و استفاده از ابزارهای ثابتی همچون «سیگار»، «عروسک»، «موزیک» و «حرکات نمایشی موزون» («performance) و البته، استعاره «مسیح (ع)» در محتوای نمایش صورت می گیرد، رنگ می بازد و دستِ کم با نمایش «امضای آشنای نویسنده» پیش چشم مخاطبِ پیگیرِ این سبک، اصالت اثر را به مثابه محصول جدید گروه تئأتر دیگر، به اثبات می رسانَد.
از نکته اول که بگذریم، گریم، طراحی صحنه نسبتاً ساده و طراحی لباس که ِتصویر چریکهای کُرد را برای تماشاگر تداعی می‌کند، همگی در زمره نکات مثبت این نمایش هستند؛ نورپردازی در برخی صحنه ها بویژه در صحنه دوئت خانم‌ها الهه شه پرست و سوگند صدیقی، هنوز و همچنان نیاز به هماهنگی ... دیدن ادامه ›› دارد.
متن نمایشنامه کاملاً از بازیِ بازیگران پیشی گرفته و البته، باید توجه داشت که اجرای شب اول، طبیعتاً مثل هر «اجرای نخستِ دیگری»، عاری از ایراد و اشتباه نیست و بدین جهت، شاید پرداختن به نحوه ایفای نقش بازیگران در اجرای نخست، چندان صحیح نباشد.
در هر حال، مشخص است که کار بازیگران بویژه در دوئت های میانی و در حرکات موزون در صحنه پایانی، همچنان نیاز به هماهنگ سازی بیشتر دارد که البته با درایت گروه کارگردانی، قطعاً این نقیصه در شبهای آتی مرتفع خواهد شد.
در مجموع، تماشای این نمایش را به هواداران سبک رئالیسم جادویی توصیه می کنم و شبهای اجرای موفقی را برای گروه کارگردانی و مجموعه عوامل و بازیگران گروه تاتر دیگر، آرزو می کنم.
دکتر مسیح بهنیا- حقوقدان
گاماسیاب: شگفتانه ای فاخر و تأمل برانگیز
نمایش «گاماسیاب»، جدیدترین اثر آرش سنجابی را به تماشا نشستم. در زمانه ای که دیگر حتی موفقیت تیم‌های ملی در عرصه ورزش هم نمی تواند موجد تسکین موقتِ آلام روحی مردم باشد، «گاماسیابِ» سنجابی به مثابه پُلی است برای عبور از مرزهای بی تفاوتی و رخوت ملی؛ نمایشی برای رفع کسالت اجتماعی.
گروه «تأتر دیگر» که خود را جریانی جدا از بدنه تأتر کشور معرفی می کند، این روزها با اجرای «گاماسیاب» به کارگردانی آرش سنجابی، مخاطبان خود را به تماشای یک هنرنمایی دیگر در ژانر «رئالیسم جادویی» دعوت کرده است. ژانری که طی آن ساختارهای واقعیت دگرگون و بعضاً وارونه می شود و خصلت اصلی آن، تلفیق واقعیت با کهن الگوهای افسانه ای و تاریخی است به نحوی که در عین سادگیِ همه چیز، مخاطب همواره شاهد وجود یک عنصر غیرطبیعی در کنار واقعیت است.
فارغ از اینکه سنجابی برای ارائه این دگرگونی‌‌ِِ واقعیت در تأتر خود، همچون گذشته از خصایص مسیح (ع) و از اُسطوره های تاریخی در متن نمایشنامه‌ خود استفاده می کند و اشیایی همچون سیگار و عروسک (تمثال یک موجود غیرطبیعی افسانه ای) همچنان ابزارهایِ نمادینِ جدایی ناپذیر کار او تلقی می شوند، این بار اما به نظر می رسد تعمداً کمی مسیر کشفِ قصه و خطِ داستان برای مخاطب را کوتاه کرده تا در قالب مونولوگها و دیالوگ‌هایی به شدت قابل تأمل بتواند صریحتر از قبل با مخاطب خود سخن بگوید.
در طی مسیر این سخنگویی با مخاطب، باز هم اما حرکت (یا همان فُرم) نقشی اساسی در انتقال مطالب ایفا می کند و البته گروه تأتر دیگر قطعاً با وجود ... دیدن ادامه ›› نابغه ای مثل پردیس زارع، هرگز در این خصوص با چالش مواجه نخواهد شد. برای احراز نبوغِ این طراح حرکت، کافیست برای نمونه به ترکیب متن مونولوگ پردیس زارع راجع به «خودکامه» با حرکات وی در حین اجرای آن دقت کنید.
از «حرکت» که بگذریم، باید به سنجابی بابت تعهدش به «تمرین کردنِ» بازیگران، آفرین گفت!
تعهدی که در حقیقت، نشانه اخلاق گرا بودن کارگردان است و بازیگران در راستای احترام به مخاطب، مسئولانه پایبند ءن هستند؛ دو دوئت زیبا با اجرای درخشان سوگند صدیقی (در نقش تنسگل) و سهیل بابایی (در نقش سوران دلنیا) با صداهای رسا و بیان صحیح الفاظ در عین اجرای حرکات سنگین، بویژه در لحظه تعریف افسانه گاماسیاب و یا در صحنه شنیدن صدای یک مرد از حنجره یک زن، چشم نوازانه، اوج رعایت تعهد یادشده را پیش روی مخاطب می گذارد.
همچنین، دوئتِ سهیل بابایی با محمدرضا آبانگاه و اجرای هنرمندانه دو مونولوگ، یکی توسط هانیه مقدم‌ و دیگری توسط امیر افشار، از دیگر بخشهای جذاب این نمایش محسوب می شوند.
بطور خلاصه، می توان اذعان کرد که این نمایش ترکیبی است دلنشین از «حرف حساب» و «حرکات پر معنا». به این جهت، اگر اهل اندیشیدن و تفکر هستید، توصیه می کنم هرگز تماشای این نمایش را از دست ندهید.
برای کارگردان، بازیگران و کلیه عوامل گروه تأتر دیگر، موفقیت روزافزون و اجراهایی درخشان‌تر را آرزو می کنم.
دکتر مسیح بهنیا- حقوقدان
سپاس از نقد زیبا و کارشناسانه شما جناب بهنیا
سپاس از شما که مارا به تماشا نشستین 🙏🏻🤍
۰۵ تیر ۱۴۰۲
سپاس از نگاه دقیق و نقد زیباتون
مرسی از انرژی خوبی که به ما میدید‌
۰۶ تیر ۱۴۰۲
سلام و ممنون از نظر شما
حسن توجه شما دلگرمی ماست
🙏🎉🌹🤗
۰۶ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سودولوس: معرفی چند استعداد جوان با کارگردانی سیامک صفری؛
سلام. اگر قصد دارید یک اجرای ساده و فارغ از هیاهوی بازیِ سلبریتی ها اما در عین حال، هماهنگ و پر انرژی را تماشا کنید و یا اگر قصد دارید از یک گروه تأتریِ جوانِ با استعدادِ جویایِ نام حمایت کنید، «سودولوس» به کارگردانی سیامک صفری، انتخاب مناسبی برای تماشاست.
متن نمایشنامه، قصه ای ساده و حتی در مواقعی، قابل پیشبینی دارد. طراحی صحنه، چنگی به دل نمی زند اما طراحی لباس، منطبق با فضای قصه، قابل قبول و مناسب است. انتخاب و استفاده بجا از موسیقی هم، جلوه ای از خلاقیتِ هوشمندانه ی سیامک صفری در مقامِ کارگردان کار است.
بازی‌های مبتدی در شروع و میانه نمایش، شاید برای یک تماشاچیِ حرفه ایِ «تأتر بین» کمی خسته کننده یا حتی آزار دهنده باشد، اما اگر کمی صبر کنید، شاهد ماحصلِ تلاشِ سیامکِ صفری با معرفی چند استعداد جدید خواهید بود. بازیگران این نمایش، بسیار جوان و عمدتاً «تازه کار» و حتی «کار اولی» هستند، اما در عین حال، بسیار متعهدانه، هماهنگ و پر انرژی تلاش می کنند تا رضایت مخاطبشان را جلب کنند. در مسیر این تلاش و در میان همه استعدادهای جوان این نمایش، بازیگر نقش کالیدوروس (رامین بذرافشان) و بازیگر نقش شیتزو (حامد قنبری)، اجرای باورپذیرتر و قابل قبول تری را ارائه می دهند.
در مجموع و با لحاظ همه اوصاف فوق، این نمایش، در میان کارهای «هم تراز و هم سطحِ» خود، نمره قابل قبولی دریافت می‌کند. برای آقای سیامک صفری و همه بازیگران و عوامل اجرایی این کار، آرزوی موفقیت و اجراهای درخشان‌تر دارم.
دکتر مسیح بهنیا- حقوقدان
اول شخص مفرد: یک بازی خوب برای یک نمایشنامه متوسط!
سلام. امشب نمایش «اول شخص مفرد» با نویسندگی و کارگردانی و اجرای آقای امید نیاز را تماشا کردم. کار آقای امید نیاز در مقام بازیگرِ این نمایش، بویژه در استفاده از زبان بدن و حرکت، خوب و در برخی موارد قابل توجه است؛ گرچه طراحی صحنه می توانست به مراتب بهتر انجام شود اما، استفاده بجا و درست از موسیقی و نور، کار ایشان در مقام کارگردان را نیز قابل قبول جلوه می دهد. اما به نظرم نقطه ضعف کار، متن نمایشنامه است. گرچه با اندکی تأمل در انتهای نمایش، در می یابیم که هدفِ نمایش، پرداختن به دغدغه «تنهایی» انسان است که اتفاقاً از موضوعات مبتلابه جامعه امروز ماست، اما ضمن احترام به هدف و ایده آقای امید نیاز، در مقام ارزیابی این نمایشنامه می توان متن آن را اینچنین توصیف کرد: «یک خاطره گوییِ ساده، بدون انسجام و پراکنده، مبتنی بر دو محور تعریفِ رویدادهای شخصی در کنار اشاره گذرا و تلگرافی به برخی وقایع اجتماعی که در مواقعی به مدد استفاده از کلمات سخیف و شوخی های جنسیِ رایج در «تأتر آزاد»، دستمایه طنز هم به خود گرفته است.» بطور خلاصه در این نمایش، قدرت بازیگری از متنِ نمایشنامه، سبقت گرفته است.
در هر حال، برای آقای امید نیاز و همه همکارانشان در این نمایش آرزوی موفقیت می کنم.
دکتر مسیح بهنیا- حقوقدان
کریم لوژی: هنر بازیگری که جادوی قلم نمایشنامه نویس را به تصویر می کشد؛
سلام. امشب به تماشای نمایش «کریم لوژی» رفتم. یک مونولوگ به کارگردانی رضا بهرامی؛ از آنجا که کارهای کم نظیر مهران رنجبر در ژانر «پرتره» را می شناختم، پیشبینی اینکه نمایش با نویسندگی او، احتمالاً یک متن لذت بخش در همین ژانر باشد، کار چندانی دشواری نبود. اما بدون تردید باید اذعان کرد آنچه در این نمایش به مخاطب کمک می کند تا به درک صحیحی از نکات متن پر معنای نویسنده دست یابد، اجرای درخشان و پر انرژی مجید رحمتی تحت کارگردانی خلاقانه ی رضا بهرامی است که موجب می شود تماشاچی تصویری چشم نواز از جادوی قلم نمایشنامه نویس را پیش روی خود ببیند. اجرای ماهرانه و پرتلاش مجید رحمتی در این نمایش، «کریم لوژی» را در زمره آندسته از کارهای فاخر و قابل احترامی قرار می دهد که قطعاً ارزش دوباره و چندباره دیدن شدن را دارد. با تمام تفاوت‌های نمایشی، صرفاً از حیث توانایی بازیگر در اجرای مونولوگ، این اجرا خاطره ی اجرای هنرمندانه پارسا پیروزفر در نمایش «ماتریوشکا» را برای من زنده کرد.
برای مهران رنجبر، مجید رحمتی، رضا بهرامی و همه عوامل اجرایی این نمایش، آرزوی موفقیت میکنم.
دکتر مسیح بهنیا- حقوقدان
در شب آخرِ کار آقای افشین زمانی، نمایش «هاری» به کارگردانی ایشان را به تماشا نشستم. افشین زمانی را با کارگردانی نمایش «خاطرات هنر‌یشه نقش دوم» اثر استاد بهرام بیضایی در چند سال قبل، می شناختم. اگر اشتباه نکنم در آن کار، کارگردانی ایشان بیشتر دیده شد تا آنجا که برنده جایزه شد.
اما در این کار (هاری)، به نظرم هنر بازیگری ایشان به مراتب بیشتر به چشم می آید.
هاری، نمایشی چند پرده ای با قصه ای درام و روایتی نسبتاً قابل پیشبینی است که شاید با یک طراحی دکور مناسب و ‌استفاده از بازیگرانی با کمی دقت بیشتر در اجرا و بیان، می توانست از منظر اجرای صحنه ای نیز موفقتر باشد.
بدون تردید، نقطه قوت این نمایش، بازی بی نظیر آقای افشین زمانی در دو نقش پادشاه و صفی (فرزند پادشاه) و بازی خانم شادی ضیایی است. برای کارگردان و بازیگران و عوامل این نمایش، در کارهای آتی آرزوی موفقیت میکنم.
دکتر مسیح بهنیا- حقوقدان
‎ آقای آرش سنجابی! دست مریزاد! لطفاً پُر کار باشید.
امشب نمایش «فلزات چکش خوار»، جدیدترین کارِ هنری آقای آرش سنجابی را به تماشا نشستم. اثری فاخر و قابل تحسین که البته، مثل هر نمایش دیگری، نقاط قوت و ضعف هم دارد و به لحاظ نمایندگیِ سبکی خاص، ممکن است مورد تمایل برخی تماشاچیان هم نباشد. نویسنده اثر تلاش می کند تا با عاریه گرفتن برخی وقایع تاریخی نظیر ترور «رافائل تروخیو، دیکتاتور سابق دومینیکن»، و به مدد تعریف و استفاده از برخی عناصر جادویی و غیر طبیعی نظیر «فرشته ساز»، ضمن ترکیب واقعیت و تاریخ و افسانه، دنیایی واقعی اما با روابط علت و معلولیِ خاصِ خود را به مخاطب نشان دهد (مثلاً اینکه علت موفقیتِ ترور تروخیو، دروغ معشوقه اش درخصوص عادت ماهانه معرفی میشود!) و از این طریق، نمایشی در سبک «رئالیسم جادویی» را پیش چشم مخاطب بگذارد. در این بین، اشاره به نامهایی نظیر «میرزاده عشقی» که گهگاه در حین نمایش رخ می دهد، تلاش نویسنده برای بومی سازی و ایرانیزه کردن کار است که به نظر نیاز به تأمل و پردازشِ بیشتری دارد.
در رئالیسم جادویی، ساختارهای واقعیت دگرگون می شوند و در عینِ تصورِ ظاهرِ عادی برای همه چیز، یک عنصرِ غیر طبیعی در همه چیز وجود‌ دارد. یکی از مشهورترین نمونه های ادبی در این سبک، رُمان «صد سال تنهایی»، شاهکار گابریل گارسیا مارکز است. آنچه بازیگران در هر صحنه از این نمایش به اجرا می گذارند، تداعی‌کننده همین تصویر از رئالیسم جادویی است.
فارغ از توجه به سبک نمایش، این اثر دو ویژگی مهم دارد: یکی، حضور دلنشین و امیدوارکننده و گرم آقای مرتضی عقیلی بر صحنه تاتر ایران پس از گذشتِ چهل سال؛ (که همین حضور، خود نوعاً جلوه ای از تلفیق تاریخ و واقعیت و افسانه است!) و دیگری، روایت قصه اصلی به مدد اجرای درخشان و حرکات و فرمهای فوق العاده ... دیدن ادامه ›› بازیگران گروه تاتر دیگر. در این بین، با احترام به همه بازیگران پرتلاش کار که دیالوگ‌ها و مونولوگهای ادبی دشوار را با کمترین اشتباه و اغلب با صداهای رسا و گوش نواز اجرا کردند (که حتماً مبیّنِ ماهها تمرین مجدّانه و صبورانه است)، اما بی تردید دوئت دیدنیِ حرکت خانم صبا ایزدپناه با آقای مهیار ارجمندنیا و حرکات انفرادی فوق العاده و کم نظیر خانم پردیس زارع و بویژه دوئت چشم نواز ایشان با خانم هانیه مقدم، و البته بازی درخشان خانم غزال نظر و آقایان سهیل بابایی و رضا زنده جاه، را باید در زمره نقاط عطف و صحنه های کلیدی نمایش تلقی کرد؛ صحنه هایی که اشتیاق به چندباره دیدنِ این نمایش را به خوبی توجیه می کند.
این موارد جملگی موجب شده تا آرش سنجابی، بتواند هنرمندانه اثری قابل تأمل را به مخاطبان خاص خود و بویژه، هواداران سبک رئالیسم جادویی عرضه کند. مخاطبانی که در این وضعیت نابسامان اقتصادی، همچنان عاشقانه وقت و‌ دارایی خود را صرف تماشای تاتر می کنند و قطعاً انتظار تماشای «نمایش خوب»، حق این سرمایه گذاران و حامیانِ حقیقی تاتر است.
پس آقای سنجابی عزیز! اگر همیشه اینقدر درخشان کار می کنید، لطفاً پُرکار باشید! شبهای اجرای موفقی را برای گروه کارگردانی و مجموعه بازیگران گروه تاتر دیگر آرزو می کنم.
دکتر مسیح بهنیا- حقوقدان
دوست گرانقدر
سپاس از حضور گرمتون و ممنون از نگاه موشکافانه و ثبت نظرتون. ???
۱۲ اسفند ۱۴۰۰
سپاسگزارم از حسن نظرتون ?
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
سپاس از نگاه و زمانی که برای نظردهی برای گروه گذاشتید.
قدردان هستم.
۱۸ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام. امشب کارِ جدید آقای مهران رنجبر را به تماشا نشستم: «مارادونا»؛
نگاهی به جلوه های خاص زندگی یک اُسطوره فوتبال از زاویه دید کارگردانی نوگرا به نام «مهران رنجبر»؛ نمایشی شبیه به روایت‌های شهرزادِ قصه گویِ فوتبال، «دکتر صدر»، با اجرایی دلچسب و بازی های درخشان که بدون تردید امضای کارگردان محترم به مراتب پر رنگتر از آثار قبلی در هر صحنه ی آن دیده می شود. باید اعتراف کرد که بعد از طی مسیر رشد و بلوغ هنری با «استیو جابز» و «مارلون براندو»، حالا مهران رنجبر با «مارادونا» به پختگی در سبکِ «تأتر پرتره» رسیده است. پیشرفتی که من را در مقام یک تماشاچی تاتر، بی صبرانه مشتاق دیدنِ کارهای بعدی او می کند. تماشای این نمایش لذت بخش را به همه مشتاقان و علاقمندان «تأتر پرتره» پیشنهاد می کنم.
دکتر مسیح بهنیا (حقوقدان)
سلام.
من امشب برای سومین مرتبه، آخرین اثر دوست هنرمندِ فقیدم، ساشا کشوادی نازنین را به تماشا نشستم. عمده ی نقایصِ شب نخست اجرا در بیست و اندی روز قبل، به همت عوامل اجرایی علی الخصوص آقای سعید حسنلو گرامی، رفع شده و اکنون این نمایش ارزشمند با ریتمی مناسب، استفاده بجا از موسیقی در چند صحنه و بازی هماهنگ و بیان درخشانِ توأم با احساسِ اکثر بازیگران اصلی، به اثری بسیار محترم و قابل دفاع تبدیل شده که مخاطب به سادگی می تواند با هر داستانکِ آن، ارتباط برقرار کند.
پیشرفت این نمایش در خلال شبهای اجرا، برای مثال بازی منطقی شده و مناسبِ خانم زهره بختیاری در ایفای نقش زینب مرادی، نه فقط نشان از انتقادپذیریِ عوامل اجرایی دارد، بلکه بیانگرِ درک صحیح بازیگرانِ فهیم جوانِ نمایش از اهمیت کار و تلاش در به ثمر نشاندنِ آخرین اثرِ شادروان ساشا کشوادی عزیز است. واقعاً حیف که از اجرای این نمایشِ باکیفیت، تنها دو شب باقی مانده است…
عوامل اجرایی و بازیگران محترم نمایش اتاق! دست مریزاد و خدا قوت.
روح ساشای عزیز شاد و قرین آرامش.
دکتر مسیح بهنیا- ۱۴۰۰/۰۹/۰۹
امیرمسعود فدائی این را خواند
سوگند صدیقی و جعفر میراحمدی این را دوست دارند
سلام و عرض ادب
ممنون از اینکه ما رو به تماشا نشستین و سپاس از حسن نظرتون ???
۱۰ آذر ۱۴۰۰
ممنون از اینکه برای سومین بار کنار وهمراه ما بودید ??
۱۱ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و عرض خدا قوت به همه عوامل اجرایی این نمایش؛
فعالیت فرهنگی و هنری در این روزهای سخت کرونایی، با هر کیفیتی، دست مریزاد دارد. البته که نمایش مرغ دریایی دایی وانیا، مثل عمده آثار نمایشیِ ایرانیزه شده ی دیگر، در عین حال که بیانگر ایده پردازی خلاقانه و پر ریسک نویسنده است، دارای نقاط قوت و ضعفی است. علاوه بر طراحی صحنه و لباس در این نمایش که به نظر بسیار مناسب و بجاست، استفاده از سنت خیمه شب بازی در ابتدای اجرا و بازی های نسبتاً خوب بازیگران و بویژه بازی درخشانِ آقای حسین محمدی در نقش شاه، خانم سرور ابراهیمی در نقش مادرِ‌ِ شاه و البته، نقش آفرینیِ متفاوت آقای مهدی علی نژاد در نقش «میرزا جوکر»، از نقاط قوت‌ این نمایش محسوب می‌شود. اما در عین حال، بزرگ‌ترین نقطه ضعف این نمایش را باید نوعی شلختگی ذهنیِ نویسنده در تنظیم فرم و محتوای نمایشنامه دانست. موضوعی که تا آنجا پیش می رود که شوخیهای سطحی و تکراری و قابل پیشبینی با دیالوگ‌های بعضاً اضافه، آن هم در قالب یک ساختار «تک پرده ای»، تماشای اجرا را (حداقل برای بعضی) در برخی از صحنه ها، سخت و دشوار می کند! به نظرم واقعیت ملموس در این نمایش، برتری و غلبه ی طراحی لباس و صحنه و بازی انفرادی برخی از بازیگران بر متن نمایشنامه است! در پایان، برای کلیه عوامل اجرایی این نمایش در اجرای شبهای آتی، آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.
با احترام
مسیح بهنیا- ۱۴۰۰/۰۸/۲۵
سلام و ارادت
بسیار ممنونم که مارا تماشا کردید
۲۵ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عوامل اجرایی محترم نمایش اتاق؛ لطفاً با حوصله این متن را مطالعه کنید!
سلام.
من امشب، تماشاچیِ نمایش «اتاق»، آخرین اثرِ زنده یاد ساشا کشوادی بودم. شبِ نخستِ اجرای نمایش «اتاق» به اتمام رسید. اجرایی که فارغ از تمام نقایص و کاستیهای نمایشی (که البته بخشی از آن را باید ناشی از فقدان حضورِ کارگردان دانست)، مملو از درد و غم و احساس بود و بازیگران و تماشاچیان آن، به شدت تحت تاثیر فوت کارگردان فقید کار، ساشا کشوادی و حضور اشک آلودِ پرستارِ فداکار، بانو هلن بقایی، قرار گرفتند.
رویدادی نادر در تاریخ تأتر ایران: فوت کارگردانِ یک نمایش دو روز قبل از اجرا و حالا…، آغاز اجرا در شبِ هفتم سفرِ ناگهانی کارگردان به دیار باقی.
قبل از هر سخن باید معرفت و غیرت تهیه کننده و بازیگران و اعضای محترم گروه اجرایی اتاق را ستود که زحمات کارگردان فقیدِ نمایش را بی نتیجه رها نکردند و در این شرایط سخت کرونایی و در روزهای پراندوهِ غم آلودِ ناشی از هجرتِ شوک آورِ شادروان ساشا کشوادی عزیز، همت کردند تا نشان دهند «تأتر همیشه زنده است، حتی با ایست قلبی کارگردان!»؛ حضور گرم و خودجوشِ اساتید محترم خانه کارگردانان تأتر ایران همچون محمد رحمانیان، گیل آبادی و شکرخدا گودرزی، در شب نخست اجرای این نمایش، جلوه ای از حمایت جامعه صنفی تاتر از این اقدام و توجه توأم با احترام به تلاش بازیگران و عوامل اجرایی «اتاق» بود. تلاشی که من را نیز به مثابه یک تماشاچیِ دائمیِ تاتر، مُجاب کرد تا به احترام همه اعضای گروه اجرایی «اتاق»، کلاه از سر بر دارم و بهدر شب نخست به تماشای این نمایش بنشینم. ... دیدن ادامه ›› در عین حال، بر خود فرض می دانم که برای کمک به هرچه بهتر به ثمر نشستنِ این تلاش، نقایص و کاستیهای آنچه را تماشا کردم خطاب به عوامل محترم اجرایی این نمایش به شرح زیر، بازگو کنم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید…:
نقاط قوت اجرا در شب نخست:
۱- بازی درخشان آقایان رضا جهانی در نقش ایوب یاسین زاده، جواد پولادی در نقش رحمت غلامی و خانم پروا آقاجانی در نقش هلن بقایی را بدون تردید باید نقطه قوت نمایش «اتاق» در شب اول اجرا تلقی کرد. ‌
۲- همینطور طراحی صحنه (با لحاظ همه کمبودهای موجود) و البته، صدای رسای بازیگرانِ اصلی (غیر از خانم زهره بختیاری بازیگر نقش زینب مرادی) از دیگر نقاط قوت اجرای شب نخست بود.
نقاط ضعف اجرا در شب نخست:
۱-- نداشتنِ موسیقی در این کار، بسیار تأمل برانگیز است. البته در کلیپ و تیزرهای تبلیغاتیِ این کار، موسیقی زیبایی پخش می شود که ظاهراً آهنگسازِ آن، سرکار خانم سحر شاطری است و احتمالاً با فوت کارگردان، یا بنا به هر دلیلی الان از کار حذف شده است. استفاده از وسیقی در این کار قاعدتاً به تهییج بازیگر در صحنه های دراماتیکِ کار و نیز به غَلیانِ احساس تماشاچی منجر می شود و حتماً در برقراری رابطه ی تماشاچی با نمایش، بسیار مؤثر است. تصور می کنم در جایی که یکی از بانوان جوانِ با استعدادِ آهنگساز در گروه اجرایی اتاق حاضر است، عدم استفاده از موسیقی نه تنها به نمایش لطمه می زند و داستان را بی روح می کند بلکه «کم لطفی» نسبت به تماشاچی هم محسوب می شود. ضمن آنکه اگر موسیقی در این نمایش نیست، پس عبارت «آهنگساز» بر روی پوسترِ کار و در میان نام عوامل اجرایی، به چه معناست؟!؟!
۲- بدون تردید ضعیف ترین بازی در میان بازیگران شب نخست، بازی خانم زهره بختیاری در ایفای نقش زینب مرادی است. صدای کوتاه و نارسا، بازیِ بدون احساس و به شدت کُند و تأخیری و استفاده از عبارات بیهوده و تکراری که کمی از حوصله تماشاچی هم خارج می شود، بویژه در صحنه ی اعلام مرگ به شوهر و برادرِ بیمارِ متوفی، یلدا مناجاتی، مؤیدِ این مطلب است. به نظر، بازیِ احساسی تر توام با سرعت در اجرا و حذفِ عباراتِ اضافه در گفتار، بویژه در دو صحنه ی اعلام فوت، برای بهبود کیفیِ ایفای نقش زینب مرادی ضروریست.
۳- بازی بسیار بد و تعجب آورِ بازیگرانِ نقش شوهر و برادرِ بیمارِ متوفی، یلدا مناجاتی، از دیگر نقاط ضعف اجرای شبِ نخست بود. واقعاً جای سوال دارد: شوهری که خبرِ فوتِ همسرِ جوانِ سه ماهه باردارش را می شنود، اینچنین، بی روح و بی واکنش و راحت و «کیف به دست»، از صحنه خارج می شود؟!! یعنی حتی اینقدر هم شوکه نمی شود که لااقل کیفش از دستش بیافتد؟!؟! و یا برادری که آنچنان با حرارت و بسیار زیبا صحنه را شلوغ می کند و جویای حالِ خواهرش است، به یکباره با شنیدن این فریاد که «خواهرت مُرد!»، فقط کمی سکوت می کند و بعد با آرامش، دست خواهرِ دیگرش را می گیرد و بدون هیچگونه واکنشی با سکوت، صحنه را ترک می کند؟!؟! آیا این رفتارِ اخیر (خروجِ همراه با سکوتِ ناگهانی)، از کسی که آنچنان واردِ صحنه می شود و با استفاده از عبارت «حرومزاده» و نظایر آن یقه پرستاران را می گیرد، کمی غیرطبیعی و غیرقابل باور نیست؟! به نظر بازیها در این دو صحنه نیز نیاز به کمی تأمل و ترمیم دارد.
۴- بازی بی نهایت بی احساس پسرِ جوانی که نقش صابر را ایفا می‌کند بویژه در صحنه ای که خبر فوت پدرش را به پرستاران می دهد و قصد اخذ کلید از مادرش را دارد، بازی پر از «جیغ و فریادِ اضافه» ی خانمی که نقشِ همراهِ بیمار را دارد (بطوریکه دیالوگ‌هایش را به سختی می توانستیم بشنویم) و از ایوب می خواهد که تختی را به مادرش اختصاص دهد، و بازی تعجب برانگیز پرستاری که در صحنه ی نشستنِ آقای اشکان دلاوری در نقش آریا بر روی زمین، بالای سرِ او بیهوده می ایستد و بدون هیچگونه گفتگو یا واکنشی به او‌ خیره می شود تا ایوب یاسین زاده از راه برسد و به او بگوید «برو!»، از دیگر نقاطِ ضعفِ ملموسِ نمایش در شب نخست اجرا محسوب می شود.
با این حال، صرفنظر از موارد فوق که صرفاً در جهت کمک به اجرا در شبهای بعدی مطرح شد، اطمینان راسخ دارم که این نمایش در شبهای آتی و با انطباق بیشترِ بازیگران با فضای کار، اجراهای درخشانی را پیشِ رو خواهد داشت و قطعاً من نیز در حمایت از تلاش آن عزیزان، حتماً بار دیگر به تماشای نمایش خواهم نشست.
مسیح بهنیا- ۱۴۰۰/۰۸/۱۶
ممنون از اینکه تشریف اوردید و دقت بالاتون????
۱۷ آبان ۱۴۰۰
ممنون از حسن توجه و حمایتتون.
۱۷ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
راز شخصیتها در نمایشنامه «موسیقی مجلسی» اثر آرتور کوپیت
«موسیقی مجلسی» اثر آرتور کوپیت، از شاهکارهای اجتماعی این نمایشنامه نویس معاصر آمریکایی محسوب می شود که طی آن تلاش شده تا ضمن یادآوری جلوه هایی متفاوت از موفقیتهای کسب شده زنان در سطح جهانی، لزوم توجه بیشتر به حقوق اجتماعی و سیاسی زن در جامعه داخلی، مورد تاکید قرار گیرد. در این رویکرد، زن در عین سرگشتگی و شادی (کنستانز موزارت)، موجودی است بلند پرواز (امیلیا ارهارت)، جستجو گر و ماجراجو (اُسا جانسون) که نه تنها می تواند در عرصه نبرد، جنگاوری شجاع(ژاندارک) و حاکمی مقتدر (ملکه ایزابلا) باشد، بلکه حتی می تواند در عین تسلط بر حوزه ادبیات مدرن (گرترود استاین) و در عین برخورداری از قدرتِ سخنوریِ بی بدیل (سوزان آنتونی)، چه بسا با سکوت خود در نمایشی صامت (پرل وایت)، جامعه را در مسیر نیل به موفقیت و سعادت، تحت تأثیر توانایی های خویش قرار دهد؛ با این حال، جامعه ی مردسالارِ اسیرِ روزمره گی تا آنجا به حقوق این موجود نازنین کم توجه است که حتی در صورت از بین رفتنِ واقعی ترین این زنان برجسته، به سادگی از کنار آن عبور می کند و اهمیتی به ضایعه ی فقدان نمی دهد بطوریکه گویی هیچ واقعه ای در جامعه رخ نداده است.
صحنه ورود پزشکِ مردِ تیمارستان به اتاق و بسنده کردن او به ذکر آنکه «امروز روز سخت و عجیبی بود که...»، بدون هرگونه توجهی به کشته شدنِ امیلیا ارهارت و وجود جنازه ی او در اتاق، دقیقاً نمادی است از بی توجهی جامعه داخلیِ مردسالار به ضایعه از دست رفتن یک زن برجسته که کوپیت آن را به زیبایی در نمایشنامه خود ترسیم کرده است.
بدین جهت، راز شخصیتهای این نمایشنامه کوپیت را باید در علت برجستگی هریک از زنان قصه در جهان واقعی جستجو کرد. برجستگیهای متفاوتی که هریک از ... دیدن ادامه ›› زنان قصه ی کوپیت را به مثابه سازی مختلف در موسیقی مجلسی معرفی می کند؛ سازهایی که ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند و کوپیت در نمایشنامه خود تلاش می کند تا به مثابه آنچه در موسیقی مجلسی در فضای موسیقی کلاسیک رُخ می دهد، آنها را با یکدیگر همنوا سازد...
تا بعد...
دکتر مسیح بهنیا
مهدی علی‌نژاد (mehdialinezhad)
سپاس از تحلیل درست و دقیقتون دکتر جان
۲۷ مهر ۱۳۹۸
با سلام
آدرس کانال تلگرام و صفحه اینستاگرام «من یک تماشاگرم»:

https://t.me/manyektamashaagaram https://instagram.com/manyektamashagaram?igshid=gduyissiz116
۰۴ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
موسیقی مجلسی، فرمی در موسیقی کلاسیک است که برای تعداد اندکی ساز مختلف (دو تا هشت ساز) تصنیف میشود. این نوع از موسیقی کلاسیک برخلاف گونه های قابل اجرا در تالار و کلیسا، معمولاً برای اجرا در یک محیط کوچک مثل یک خانه یا یک اتاق ساخته می شده و یکی از خلاقیتهای بی بدیل موزارت در این فرم از موسیقی کلاسیک، ساخت قطعاتی برای هشت ساز با ریتم شگفت انگیزه براساس استفاده از هشت ساز غیر هم نوا نظیر پیانو، ویولن سل، شیپور فرانسوی، کلارینت و...
به نظر میرسه آرتور کوپیت در مقام یک نمایشنامه نویسِ سبک ابزورد، ضمن درک معنای "موسیقی مجلسی" و با تأسی از آن، تلاش کرده در فضایِ خیالیِ اتاق کوچکی در یک تیمارستان، نوعی هم نواییِ میان هشت زنی ایجاد کند که هریک به تصورِ بودن در جایگاه یک زنِ مشهور و برجسته، در حقیقت همان هشت سازِ غیرِ هم نوای موسیقی مجلسی موزارت را به ذهن متبادر می سازند.
در این بین، مباحثات برای کشف راهکار جهت تقابل با حمله احتمالی مردان (یا همان طبقه بالایی ها)، در واقع همان تلاش آرتور کوپیت است برای خلق یک قطعه هشت نفره ی موزون نظیر آنچه موزارت خالق آن بود اما آنجا که یکی از این هشت نفر، "واقعی" است و با خیال و تصور هم نوا نمیشود، "حذف فیزیکی" او از این محفل کوچکِ موسیقی مجلسی، ساده ترین راه حل ممکن برای ایجاد هم نواییِ بین سایرین است!
به نظرم عنوان موسیقی مجلسی با تبحر و دقت خاصی برای این نمایشنامه انتخاب شده و متن این نمایشنامه، قطعاً یکی از شاهکارهای این نمایشنامه نویس آمریکایی است که نکات اجتماعی ظریف و خاصی در گفتمان هشت نفره ی کاراکترهای آن، نهفته است.
این نمایش بیش از آنکه با استقبال مخاطبان عام مواجه شود، قطعاً می تواند برای مخاطبان خاص و حرفه ای تأتر جذاب باشد.
تا بعد....
مهدی علی‌نژاد (mehdialinezhad)
سپاس از بررسی دقیق شما
۱۹ مهر ۱۳۹۸
اینکار از معدود کارهای موفقی هست که در ژانری با رنگ و لعاب و آوای کلاسیک در موضوعی روانشناسی و مایه طنز ساخته و پرداخته شده .
بازیگران خوبی بالاخص دوست عزیزم آیدا توپال به خوبی تونستن این تصویر از خط فکری و داستانی نویسنده اثر رو تماما برای من به تصویر بکشن .
اثر فاخری هست و پیشنهاد میکنم تا هست از لذت دیدنش خودتون رو محروم نکنید ❤️❤️❤️
۲۴ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید