بازی ها رو در سطح بالای نمایش های چند سال اخیر دیدم که طبیعتا وزن کارگردانی رو هم می بره بالا. از نور کار چندان راضی نبودم و شاید ضعف کار بود. نور نتونست به داستان کمک کنه و گاهی به وضوح طراحیش نامناسب بود. افشین زمانی متنش هم متن بسیار خوبی بود، تکرار و گاه تکرار مفاهیم هم با توجه به قوت متن، برای من شیرین و نه آزاردهنده بود. تاثیرگذار بود، اگرچه به ظاهر سوژه هایی مثل قدرت، خیانت، زنان، ظلم جنسیتی و توطئه جنسیتی، خلا نقش مردم در قدرت و مسائلی از این دست، تکرار هر روزه ی دنیای معاصر و خصوصا خاورمیانه ای ماست. امیدوارم اما، زمانی در اصرار به این موضوعات به تکرار نرسد. خاطرات هنرپیشه نقش دوم، شازده احتجاب و حالا این. شاید خود آقای زمانی باشد مراقب باشند که این موضوع به آسیب برایشان تبدیل نشود. استفاده از آواز اگرچه معمولا شیرین است و اگرچه آوازهای بسیار زیبایی شنیدیم، چندان به داستان کمکی نکرد، مخصوصا خوانش به غیر از فارسی را درک نکردم. گویی قرار بود بازیگر-خواننده، هنر خوانندگی اش را معرفی نماید. بماند که هرچه بیشتر دوست دارم خواندن بشنوم، خواندن زنان بشنوم در تئاتر مظلوم ایران. استفاده از راوی را بسیار تحسین می کنم. این را بیشتر وقتی می فهمم که کار را بدون راوی چنان باران عقیمی می دیدم. بازیگری نصرت هم خوب به چشم و جان می نشست. فعلا تمام