ویدیوتئاتر دقیقا چه مفهومی دارد؟ نسبت آن با ویدیو آرت و نسبتش با هنرهای نمایشی چیست؟ آیا صرف استفاده از ویدیو در یک اثر نمایشی با ویدیوتئاتر روبرو هستیم؟ آیا در ویدیوتئاتر این ویدیو است که در خدمت تئاتر است یا برعکس؟
پاسخ به این پرسش ها نیازمند ارایه یک تصویر اولیه از هنر ویدیویی و روند گسترش آن است. بسیاری از ما ویدیو را فرزند یا جانشین سینما می پنداریم. به نظر می رسد ویدیو صرفا ابزاری است که تولید سینمایی را تسهیل کرده است. یک تکنولوژی در خدمت سینماگران. اگر چه این یکی از کارکردهای ویدیو است اما هنگامی که ما در خصوص ویدیوآرت سخن می گوییم منظورمان نمی تواند کارکردهای یک ابزار فناورانه باشد. هنر عکاسی به مفهوم گرفتن عکس خانوادگی نیست اگر چه مهمترین کارکرد عکاسی همین گروه از عکس ها باشد. ویدیو نیز می تواند به جای نگاتیو استفاده شود یا در یک مهمانی خانوادگی مورد استفاده قرار گیرد ولی حتی اگر این ویدیوها بسیار خوب ساخته باشند و یا اگر فیلمی که به صورت دیجیتال ضبط شده برنده نخل طلای کن نیز باشد، ما درباره هنر ویدیو سخن نگفته ایم.
برخی تعاریف دیگر نیز ویدیوآرت را گونه ای از سینمای تجربی و گاه حتی آوانگاردتر از این سینما می شناسد و ویدیو را ابزاری به مراتب ارزانتر در دست سینماگران آوانگارد و تجربی برای انجام تجربه های هنریشان می داند.
علی بخشی در مقاله ای که در شماره 66 نشریه تندیس منتشر شده است، از این دیدگاه نیز سخن می گوید "ویدئو آرت قواعد سینما حتی سینمای تجربی را نیز به رسمیت نمیشناسد. چرا که ممکن است آشکارا فاقد روایت، دیالوگ و طرح باشد. در دایره تنگ برنامه سازیهای تلویزیونی هم نمیگنجد. هر چند از رسانه تلویزیون امکانات ایستگاههای تلویزیونی و حتی جعبه تلویزیون به مثابه یک حجم استفاده میکند."
اگر چه این تعریف درست است اما بازگوی تنها یکی از گرایش
... دیدن ادامه ››
های ویدیوآرت است. گرایش به تجربه در زبان خود رسانه. تجربه در فرم زبانی، تجربه در فرم روایی و همه آنچه که می توان به عنوان تجربیات درون زبانی شناختش. در اینجا ویدیوآرت به سینمای تجربی و آوانگارد نزدیک می شود در عین آنکه امکان می یابد زمینه های جدیدی را نیز برای تجربه کردن بیازماید. مثلا استفاده از ترفندها که در سینمای تجربی عمدتا وابسته به لابراتوار بود، در اینجا به سادگی در دسترس ویدیوآرتیست قرار می گیرد. مجموعه ای از افکت های از پیش تعریف شده و یا نیازمند به طراحی و ساخت.
بخش دیگری از این تجربه ها ماحصل خاستگاه اصلی ویدیو می شود؛ تلویزیون. ویدیوآرت در این گرایش بیش از آنکه بازتاباننده سنت های روایی و بصری سینما باشد، وام گیرنده از سنت های تلویزیونی می شود. قراردادهایی که خود به تازگی در بستر تلویزیون و ارتباط خاصش با مخاطب شکل گرفته بود، به ناگاه و بسان یک سنت در خدمت ویدیوآرتیست در می آید.
سومین عامل تفکیک این دو مقوله (یعنی فیلم تجربی و این گرایش ویدیوآرت) را نیز می توان در مکان عرضه این دو هنر جستجو کرد. در کتاب گرایش های معاصر در هنرهای بصری چنین آمده است " ام جون پایک نیز از ۱۹۵۹ تلویزیون را به یکی از عناصر اصلی آثارش تبدیل کرد، او و یکی از دوستان مهندسش ماهها وقت صرف کردند تا نخستین نمایشگاه هنر تلویزیون را در گالری پارناس در وپرتال آلمان در ۱۹۶۳ ترتیب دهند. نمایشگاه از ۱۳ دستگاه تلویزیون تشکیل شده بود که تصویر عمدا ًاز شکل افتادهای را پخش میکردند. شیوه کار در حقیقت دستکاری تصاویر تلویزیون از طریق تغییر مدارهای الکتریکی دستگاهها بود"
اگر سینما برای نخستین بار در یک کافه به معرض دید عموم گذاشته شد و پس از آن نخست جا خود را در تالارهای نمایش و به سرعت در سالن های ویژه خود بازیافت، ویدیوآرت از همان ابتدا در گالری ها و موزه ها دیده شد و همین ویژگی آن را تبدیل به یک هنر بصری نمود.
این گرایش همچنان پابرجا و قوی است؛ یعنی فهم ویدیوآرت نه به عنوان یک هنر روایی بلکه به عنوان هنری بصری. این مساله ظاهرا با آنچه ما از ویدیوآرت می فهمیم و می شناسیم، تفاوت های عمده دارد. درک ویدیوآرت به عنوان جانشین فیلم های تجربی ما را بدان رهنمون می سازد که آن را فیلم های بسیار آوانگارد و عمدتا غیرقابل درک فهم کنیم حال آنکه در یک گالری هدف می تواند مثلا لذت بردن از زیبایی های بصری و یا فهم نشانه های تصویری و درک فلسفه این اتفاق ویژه باشد.
اینگونه در بستر گالری ها و موزه ها بود که ویدیوآرت رشد پیدا کرد و شکل های جدیدی را نیز آزمود. یکی از مهمترین این اشکال ویدیو اینستالیشن بود. با ویدیو اینستالیشن بود که ویدیوآرت به این شجاعت دست پیدا کرد که مرزهای هنرها را در نوردد و از امکانات زبانی سایر هنرها (مثلا در اینجا هنر چیدمان) بهره ببرد.
ویدیوآرت اکنون دیگر می خواست خود را از دایره گالری ها نیز رهایی بخشد و با سایر هنرها نیز پیوند یابد. به سرعت از امکانات هنر تعاملی بهره برد و هنر تعاملی را نیز رشد داد. حتی معماری نیز از نظر ویدیوآرتیست دور نماند. در ویدیومپینگ تلفیق معماری و نور و ویدیو هنر جدیدی را خلق می کند...
اگر در هنر تعاملی ویدیو به بدن انسان زنده نیز واکنش نشان می دهد، در آنصورت این بدن می تواند اندام بازیگر نیز باشد. اکنون ویدیو با تئاتر در می آمیزد و ویدیوآرت را پدید می آورد...
ارایه تعریفی مشخص برای ویدیو تئاتر یا ویدیوآرت بسیار دشوار و یا شاید ناممکن باشد. مرز این هنرها هنوز در حال گسترش پیدا کردن است. (اگر اصولا بتوان به چنین مرزی قایل بود) هر هنرمندی با تجربه هنری خود در زمینه هنرهای نو می تواند مرزهای جدیدی را بر روی این هنرها بگشاید و افق های نوینی را در پیش چشم ما ظاهر سازد. اما در هر تصویری که از ویدیوتئاتر داشته باشیم باید بخاطر داشته باشیم که ویدیوتئاتر و یا ویدیوآرت هنرهایی مستقل هستند. ویدیوتئاتر تلفیق ویدیو و تئاتر نیست به خدمت گرفته شدن ویدیو در تئاتر نیست، ویدیوتئاتر هنری جدید است که در حال یافتن زبان ویژه خود هست. قضاوت ویدیوتئاتر با ملاک های تئاتر و یا نمایش، همان میزان اشتباه است که قضاوت ویدیوآرت با ملاک های فیلم و سینما.