در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | گروه تئاتر گره درباره نمایش ماه و پلنگ: یادداشتی از حامد ادوای، کارگردان جوان تئاتر و سرپرست گروه تئاتر گره
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:20:16

یادداشتی از حامد ادوای، کارگردان جوان تئاتر و سرپرست گروه تئاتر گره

جنون محض!



هشت ساله که بودم وارد کانون پرورش فکری شدم، بدون توجه به توپ‌های دولایه‌ی هم محلی‌هایم، به قایم موشک‌های همسنهایم؛ دست در عروسک دستکشی ... دیدن ادامه ›› کردم، سر در هشت کتاب سپهری.

تئاتر را با نمایش عروسکی و خیمه شروع کردم، از همان کانون پارک بابائیان. سال‌ها به همین شکل گذشت. دبیرستان را به اصرار پدر و علیرغم میل باطنی ریاضی خواندم و انصافاً درسم هم خوب بود. سال کنکور بازهم بی توجه به درس خواندن‌های همکلاسی‌ها و قبولی‌های بچه‌های فامیل که پتکی شده بود بر سرم نمایشی نوشتم و با رفقای کانونی‌ام ساختیمش که در جشنواره‌یبیست وششم فجر حاضر شد و درخشید. نمایش عروسکی «روز خوب مردن». در تمام این سال‌ها انواع و اقسام خاک‌های صحنه را چشیده‌ام، کار حتی گاهی از چشیدن گذشت! عروسک‌گردانی، مدیر صحنه، دستیاردوم، دستیاراول، سیاه لشگر، نقش کوتاه، طراح صحنه، بازیگر

و بالاخره کارگردان!

انتهای سال نودوسه نمایش «باگانه» به کارگردانی من در تماشاخانه‌ی خصوصی مشایخی اجرای عموم شد و پر تماشاگرترین نمایش تماشاخانه‌ی مذکور.

چندماهه بعد نمایش «پشت سر تو نگاه نکن» با همان استقبال و امروز با ۲ نمایش «زندگی یک هنرمند» و «ماه و پلنگ».

و این دیگر نامش قطعاً عشق نیست! دیوانگی محض است.

سازوکار اجرا در تماشاخانه‌های خصوصی فرمول‌های ریاضی را تغییر می‌دهد. تو محکوم می‌شوی به ضرر سنگین مالی حتی اگر پر پرتماشاگرترین نمایش باشی. یعنی ضرر کمتر مساوی است با سود بیشتر!

و این برای من و گروهم که همیشه سعی کردیم شریف اجرا کنیم و تمیز نمایش بسازیم ملموس‌تر است.

در این سال‌ها شبانه روز کارگری کرده‌ام، هرکاری که فکرش را بکنید. شب‌ها کارگری کرده‌ام و روزها خرج تئاتر و فرهنگ بدون ذره‌ای بازگشت.

گله‌ای نیست. نامش را می‌گذارند عشق آنها که با پشتوانه‌های مالی با روابط اداری در بهترین سالن‌های دولتی مملکت اجرا می‌روند. نامش را می‌گذارند عشق آنهایی که شب راحت می‌خوابند و تا صبح از ترس درآوردن حداقل هزینه سالن هزار بار سایت فروش اینترنتی بلیت نمایش‌هایشان را چک نمی‌کنند. نامش را می‌گذارند عشق آنهایی که بارها من و گروه باسابقه‌ام را پشت در سالن‌هایشان به بهانه‌های مختلف نگهداشته‌اند و پاسمان دادند سمت ضرر روحی و مالی سنگین در تماشاخانه‌های خصوصی که مدیرانش فقط به فکر درآوردن هزینه‌های خود هستند و کاری به فروش تو ندارند.

بااین حال من و گروهم تا آخرین لحظه در همین تماشاخانه‌ی کوچک مشایخی تا ٢٥ اسفند هر شب ساعت ١٨ با نمایش زندگی یک هنرمند و ساعت ٢٠ با نمایش ماه و پلنگ میزبان شما هستیم. باقدرت و انرژی و لبخند.

این است که میگویم این دیگر قطعاً نامش عشق نیست؛ دیوانگی محض است!

شاید این دو نمایش آخرین تلاش‌ها و حرف‌های دوازده ساله‌ی من در تئاتر باشد.

در این سه شب پایانی نمایش هایم،یعنی تا جمعه؛

منتظر چشم‌های جذاب شما هستم
محسن مالمیر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید