اما شاید از شنیدن این مطلب تعجب نکنید که های لایت یک کم من را به عالم هپروت برد. بعد وقتی قدم به خیابان مدیسون گذاشتم ، در حالی که چند دسته موی در عمل نامعلوم طلایی لای موهایم بود، آن چنان از تغییر ظاهرم ترسیده بودم و خجالت می کشیدم که واقعا فکر می کردم وقتی به خانه برگردم همسرم من را نخواهد شناخت. اما بعد کاشف به عمل آمد که حضرت آقا حتی متوجه تغییر ظاهر من نشده است.
از کتاب من از گزدنم بدم میاد نوشته نورا افرون با ترجمه کیهان بهمنی نشر آموت