.
داستان هم آغوشی جنگ و عشق
و بزرگ مردی کوچک که عشق را به جنگ هدیه میکند
و جنگ را جلوی عشق به زانو در می آورد
.
ایلیا این بزرگ مرد ِ کوچک
چقدر تو خوب بودی ...
و چقدر تو ماهی پسر
وقتی امروز در دکور نچرخید و
تو خواستی آن را با قدرت خودت، کمک کنی که جابه جا شود...
بدان که همه خوبی هایت دیده میشود ،
و هر آنچه که بود ، خوبی تو بود ....
آفرین به تو پسر
آفرین ...