در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | گروه همیاری درباره نمایشنامه‌خوانی مراسم قطع دست در اسپوکن: به آگاهی می‌رساند امکان خرید بلیت این نمایشنامه‌خوانی فراهم گردید.
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:57:27
به آگاهی می‌رساند امکان خرید بلیت این نمایشنامه‌خوانی فراهم گردید.
http://www.sharghdaily.ir/News/97081/از-دزدها-و-شیاطین-دیگر
متن بهرنگ رجبى در روزنامه شرق:

از دزدها و شیاطین دیگر

آیا خجالت کشیدن برای آدم‌ها لازم است؟
روز شنبه، بیست‌ونهم خردادماه، در پردیس چهارسوی تهران جلسه‌ی نمایشنامه‌خوانی‌ای برپا بوده ... دیدن ادامه ›› از متنِ مارتین مک‌دونا به نام «مراسم قطع‌دست در اسپوکن». من سفر بودم و همین چند روز اخیر از اجرا باخبر شدم. این متن را من ترجمه کرده‌ام، نشر بیدگل سال 1393 منتشرش کرد، و الان چاپ چهارمش در بازار است. کارگردان اجرا آقای عباس غفاری بوده و بازیگرانش بهناز جعفری، فرزین صابونی، وحید آقاپور، و هومن کیایی. در انتهای مراسم هم از خانم جعفری بابت سابقه‌شان در کار تئاتر تقدیر کرده‌اند. اما هیچ‌کس لازم ندیده از مترجم کتاب، صاحب اثر، برای اجرای متنش اجازه بگیرد و حتا خیلی بدیهی‌تر از این، دست‌کم اسم او را روی پوستر و بروشور اجرا یا در خبری که به خبرگزاری‌ها می‌دهد یا در صفحه‌ی این نمایش در وبسایت‌های تئاتری (مثلاً تیوال) ذکر کند. اولش فکر کردم لابد ترجمه‌ی من نبوده که اجرا کرده‌اند، اما در عکس‌های وبسایت تیوال و دیگر وبسایت‌هایی خبری کاملاً مشخص است که بازیگرها دارند متن را از روی کتاب من می‌خوانند. از ناشر کتاب پرس‌وجو کردم و فهمیدم به آن‌ها هم کَسی خبری نداده. به کل جامعه تعمیم نمی‌دهم اما در عرصه‌ی تئاتر ایران گویا دیگر حق مسلم آدم‌ها شده که با داشته های دیگران هر کاری دل‌شان می‌خواهد بکنند. سال‌های قبل به‌کنار، از ابتدای امسال این سومین بار است که گروهی دارند بدون اجازه یکی از ترجمه‌هایم را اجرا می‌کنند و اگر آن دوتای قبلی جمعی تازه‌وارد و آماتور و جاه‌طلب بودند که حرجی بهشان نبود، این‌یکی گروهی حرفه‌ای است که هرکدام اعضایش فهرستی بلندبالا از اجرا و افتخار در کارنامه دارند، و بابت این کارنامه از همدیگر تقدیر هم می‌کنند. صِرف سال‌ها روی صحنه رفتن ارجی دارد؟ یکی از نقش‌آفرینان همین نمایشنامه‌خوانی، فرزین صابونی، بازیگر یک اجرای بی‌مجوز دیگر از همین متن هم بود و از دلخوری من بابت کار آن گروه خبر داشت. اهمیتی دارد؟ این‌همه آدم هر روز ناراحت می‌شوند، من هم روی‌شان. «مراسم قطع‌دست در اسپوکن» درباره‌ی آدمی است که سال‌ها پیش چیزی از دست داده و حالا هنوز پی انتقام از کسانی است که آن چیز را بدون رضایت او ازش گرفته‌اند. عصبانی است چون بهش احترام نگذاشته‌اند. همه‌ی متن‌های دنیا به کنار، اگر جمعی حتا فقط همین یک متن را از رو خوانده‌‌اند، نباید فکر کنند دست‌کم مشابه همین کار را با مترجم نمایشنامه‌ی پیش‌روی‌شان نکنند؟ پس تئاتر قرار است چی یاد آدم‌ها بدهد؟
آیا خجالت کشیدن برای آدم‌ها لازم است؟ هرازگاه بله. برنامه‌ام است همین امروز بروم از گروه اجرایی و پردیس چهارسو شکایت کنم.

۲۰ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید