زمانیکه نمایش به پایان رسید قلبم داشت از سینهام بیرون میومد!آدرنالین خونم به هزار واحد رسیده بود!باید سالهای سال در قال و مقال جلالالدین رومی و شمس الحق تبریزی غوطه خورده باشی تا بعد از دیدن این نمایش این حال بهت دست بده؛ابتهاج و شعف و خوشحالی...اعجاز هنر بود این نمایش...نور و موسیقی و اجرا...خیلی خیلی به من خوش گذشت امشب...
بعد از نمایش رفتم جلو خدمت بانو پری صابری عرض کردم:ببخشید مزاحمتون شدم ولی باید خدمتتون عرض میکردم که چقدر به داشتن هموطنی مانند شما به خودم میبالم...
پینوشت:این کار با این حجم از بازیگر و موسیقی و نور و حرکت به سان هر کار بشری دیگری مطمئناً نقایص و اشکالاتی داره،به خصوص در شبهای اولیه که نقایص بیشتر هم هست،خود من همین الآن میتونم یه دو جین اشکال براتون ردیف کنم ولی محسّنات و زیباییها و خوبیهای کار به نظر حقیر بسیار بسیار بیشتر از معایبش بود،پوزش بابت تصدیع.