یادداشت هری کمراینن. سفیر فنلاند در ایران (روزنامه شرق - شنبه ۱۰ مهر)
درباره نمایشنامه «براساس دوشس ملفی»
یک شب تئاتری فراموشنشدنی
نمایشنامه «براساس دوشس ملفی»، نوشته محمد رضاییراد و نغمه ثمینی، جان تازهای به یکی از آثار بزرگ ادبیات انگلیسی دوره نوزایی، «دوشس ملفی»، نوشته جان وبستر میبخشد. کارگردان تئاتر، رضاییراد و گروهش که شامل ٣٠ نفر (!) بازیگر و موزیسین میشوند، تماشاگران را به گشتوگذاری به معنای واقعی کلمه، نفسگیر میبرند؛ به ایتالیای قرن شانزدهم با تمام توطئهها و نزاعهایش بر سر قدرت. بازیگران در آفریدن وهمی که تماشاگر را به این دنیای تراژیک و درعینحال غریب میکشاند، گل میکارند؛ دنیایی که پر از فساد، حسادت، ناراستی و ولع قدرت است. این دنیایی است که در آن دورویی و خشونت، تعیینکننده بازی هستند. جای تعجب نیست، اینها خصلتهاییاند که هنوز در تیتر اخبار و رسانههای جهان با آن روبهرو میشویم. حتی امروزه، رسواییهایی حول نزاع طبقاتی در خاندانهای
... دیدن ادامه ››
سلطنتی اروپا به چشم میخورد. در «تئاتر مستقل تهران» درست در قلب پایتخت ایران، میتوانیم از نمایشی لذت ببریم با عناصری از تراژدیهای شکسپیر، روم باستان و یونان، درآمیخته با کمدیادلارته ایتالیایی- این همه با رنگولعابی قدرتمند از محمد رضاییراد. داستان گاهی تکاندهنده مینماید و گاهی بسیار خندهآور. لحظههایی احساس میکنی درحال تماشای اثری از هیچکاک هستی، لحظه بعد شاید «آلیس در سرزمین عجایب» یا «ارباب حلقهها». درست همان لحظهای که در غم عمیق دوشس، با بازی درخشان باران کوثری، شریک شدهای، خود را میبینی که به شخصیتهای عجیبوغریب روی صحنه میخندی. رضاییراد به ما نشان میدهد که فاصله بین اشک شادی و اشک غم چندان زیاد نیست و این کار را چه کارآمد و موفق انجام میدهد! هرآنچه خوش میدرخشد، خیر نیست. هرآنچه تیره مینماید، شر نیست. کشمکش میان ظلمت و نور، شر و خیر میفریبد و همچنان ادامه مییابد. موسیقیای که پنج جوان بااستعداد آن را اجرا میکنند تنها موسیقی پسزمینه نیست، بلکه بخشی از گفتوگو میشود. ارکستر راهبر میشود، واکنش نشان میدهد و پلی پراهمیت میان قرنها میزند. پس از اینکه از تماشاخانه بیرون میآیی، سرت پر شده است از پرسشها: چرا، چگونه؟ چه میشد یا باید انجام داد تا تراژدی اتفاق نیفتد؟ تراژدی با یکی از نفسگیرترین (به معنای واقعی کلمه) صحنههای مرگی که میتوان دید، پایان مییابد. نهتنها دوشس کشته میشود، بلکه بسیاری دیگر نیز کشته میشوند. بااینحال، اگر نمایشنامه وبستر پر است از خشونت و خون، فکر میکنم تیتوس آندرونیکوس، اثر شکسپیر با برجایگذاشتن ١١ بدن بیجان روی صحنه، همچنان در جایگاه نخست است. رضاییراد و گروه بازیگران بسیار توانا و متعهدش ثابت میکنند که زبان تئاتر زبانی جهانی است که حتی اگر فارسی، زبان مادریات نباشد، میتوانی آن را بفهمی و دنبال کنی. گرمترین سپاسها و تمجیدها را تقدیم میکنم به کارگردان تئاتر، رضاییراد و گروهش بهخاطر یک شب تئاتری فراموشنشدنی دیگر در تهران!
*مترجم: محسن ابوالحسنی