در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ایمان باقری درباره فیلم خوب، بد، جلف: جای خالی انسجام روایی در ژانر کمدی خوب بد جلف قطعا بالاتر از چند ک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:58:06
جای خالی انسجام روایی در ژانر کمدی

خوب بد جلف قطعا بالاتر از چند کمی دو سال اخیر سینما می ایستد به این دلیل که قاسمخانی تا حدود 60 درصد توانسته شوخی های هجوگونه فیلم به خصوص با ژانر پلیسی و جناحی را جذاب و بامزه درآورد و شیمی خوبی هم بین سه کاراکتر اصلی شکل دهد. بافت تصویری فیلم هم که به نظر میرسد قرار بوده شباهتهای به آثار کمدی برادران کوئن داشته باشد نسبتا قابل قبول شکل گرفته است. فصل درگیری در موتورخانه هم مجزا از اینکه چندان ربط قابل درکی با فصلهای پیش ندارد و با وجود کاراترهایی غیر منطقی ای همچون مظفری و رویگری که آخر هم معلوم نمیشود چه انگیزه ای از این انتقامگیری دارند از لحاظ شوخی های هجو گونه و پارودی با ژانر پلیسی و جناحی جذابترین بخش فیلم است در نهایت چون قاسمخانی انگار میبخواسته ایده های شوخ مختلفی را روی هم سوار کند فیلمش را دچار اغتشاش در روایت می کند و فیلم روایتی آیتم گونه پیدا میکند. و روایت اصلی که فیلم با آن شروع میشود یعنی چالش بازیگری دو بازیگر درجه چندم در مقابل کارگردانی سخت گیر و تهیه کننده ای مادی گرا در لابه لای ایده قاچاق مواد مخدر خاصی به اسم "حکم لازم" ناقص می ماند و گاهی فراموش میشود همانطور که این ایده دوم هم باز لابه لای ایده های دیگر همچون جعل اسکناس توسط دو بازیگر قدیمی کمرنگ ... دیدن ادامه ›› میشود.

معضل بزرگ سینمای کمدی ما این روزها نگاه آیتمی و چند پاره فیلمسازان این ژانر در روایت داستان است از نهنگ عنبر تا خوب بد جلف، از این ایراد ضربه ی بزرگی خورده اند. به نظر من این نگاه آیتم گونه فاقد انسجام در قصه بیشتر از کمدی های تلویزیونی نشات گرفته است. تمرکز روایی این نوع کمدی ها روی فصل بندی های بی ربط و یا کم ربط به هم شکل میگره اما دوستان فیلمساز ما فراموش میکنند که وقتی با سینما طرفی علاوه بر تمرکز روی شوخی نویسی های جذاب باید در یک محدودی زمانی قصه ای با آغاز میانه و پایان داشته باشی تا یک فیلم سینمایی ساخته باشید. در این صورت مخاطب بعد از پایان فیلم نهایتا به بعضی شوخی ها خندیده ولی چون فیلمسار آنقدر به این شاخه و اون شاخه میپرد و یا از ایده جالب به ایده جالب دیگری بدون زمینه چینی شیفت میکند و یا آدمهای مختلفی را بی ریط وارد فیلم میکند بنابراین مخاطب نه تصویر کاملی از قصه فیلم دارد و نه شخصیتی برای او چندان قابل درک میشود.
وقتی قصه کاملی در ذهن مخاطب شکل نگرفته باشد حتی ممکن است بعضی شوخی های جذاب فیلم هم آنجنان که باید در ذهن مخاطب جا نیافتند و مثل خود قصه فیلم خیلی زود فراموش شوند. چرا همچنان حتی ریزترین شوخی های مارمولک یا ورود آقایان ممنوع در ذهنمان هست چون آن فیلمها فقط متمرکز روی آیتمهای شوخ و جذاب نبودند ورای این ها، قصه ای منسجم با شروع، میانه و پایان داشتند و شخصیتهایی که درست در دل این قصه جای گرفته بودند.