زبان تعارف، شاخصه نه فقط ما ایرانیان که زبانی الکن با اصواتی متفاوت میان همه مردم دنیا. وصل دو خانواده با تعارفات پساروشنفکری شروع و به فصل الواط گونه پایان میپذیرد، در طول نمایش، داستان هر روزه خودمان(جامعه بشری!) را می بینیم، که سعی داریم با ژستهای روشنفکری و پوشیدن شیکترین پوشش هامون گریزی زنیم از فهمیدن زبان همدیگر، رفته رفته به استریپتیز فکری میرسیم، لحظه ای که عریانی واقع گرایانه شرمساری کمتری نسبت به آن دارد که تا حال بودیم. "با هم رو راست باشیم و انسان"
"" تا می از ساغر به ناف او رسید............ دعوی او رفت و لاف او رسید"" عطار نیشابوری
درباره نمایش: کاملا داستان محور و خوب و البته کمدی ، دکور صحنه رئال با نورپردازی ساده و همانطوری که یک خانه باید باشد، موسیقی نقشی در اوج و فرود نمایش نداشت و البت موسیقی در متن نمایش هم نبود که سبب احساسی شدن داستان و نمایش شود (که این برای من در این نوع، مورد پسنده). قلم یاسمینا رضا زیرکانه و ساده روی کاغذ آورده شده و درود فراوان بر ایشان، و البته علی سرابی عزیز هم پاسدار خوبی برای کارگردانی و اجرای این نمایشنامه بوده اند، از تک تک بچه های پدیدآورنده نمایش و بخصوص نوید محمدزاده، مارال بنی آدم، ستاره پسیانی تشکر برای یک شب بیادماندنی و تامل برانگیز، تلاشتون نستوه و دمتون گرم.