اگه قرار باشه لیستی از چیزهایی تهیه کنم که زندگی رو برام قابل تحمل تر میکنه قطعا یکیشون وجود مادرمه....
من حس واقعی غم رو اونجور که خودم تجربه کردم تو این نمایش هم با بازی امیر جعفری درک کردم....لحظه ای که باید خوشحال باشی و از ته دل بخندی ولی به خاطر وابستگی هایی که به عزیزانت داری و اتفاق های غم انگیز اطرافت فعلا وقت خوشحالی نیست....و انگیزه، هدف، تلاش بی وقفه برای رسیدن به موفقیت هست یا دوری از همین مسائل غم انگیز؟
من نمایش رو دوست داشتم با وجود تمام ناراحتی که از تاخیر یک ساعته ی نمایش داشتم البته مدیریت تماشاخانه ی پالیذ در چند اجرای اخیری که دیدم ضعیف هست و امیدوارم به وقت و صبر وحوصله ی مخاطب و تماشاچیها احترام بیشتری بزارن....