با چند نُتِ غریب،
تو شوق کودکانه ی رفتنی
اشتیاق بی وصفِ
لحظه شماری برای شهربازی،
سواری بر اسب های گردانِ چرخ و فلک
و داشتن همه بادکنک های دنیا
رنگ در رنگ،
دنبال کردن رویای حباب های کف صابون،
شمردن ستاره ها
... دیدن ادامه ››
بر پشت بامِ شب ها،
گیج رفتن و ریسه از خنده
هنگام چرخیدن،
تو
شوق کودکانه ی
چشمهامی
وقت دیدن دریا،
گم شدن میان بوته های تمشک
هنگام چشم گذاشتن ها،
وقت به خواب زدن های دزدکی در ماشین
به خیال چسبیدن در آغوش پدر
در آغوش مادر،
تو شوق گرفتن هدیه های ناگهانی،
بوسه های عاشقانه،
تو لذت بی مرزِ
پروازی در خواب،
تو را کودکانه
دوست می دارم . . .
کودکانه می خواهم.
با چند نُتِ غریب
که روح عاشقم را
آشفته میکند.
(امیر بابک) 96/4/11