آیا میتوان به خاطر اولین بودن، سهل انگاری کرد؟
.
این کنسرت نمایش، چیزی که زیاد دارد، از همین اولین هاست که برخی از آنها درخشان است و برخی نه؛ بخواهم برایتان مثال بزنم، میتوانم از اولین اجرای شاهنامه توأم با موسیقی، اولین استفاده از جلوه های ویژه با استفاده از ترکیب نمای عمارت (که الحق از بهترین هاست)، اولین نمایش با چنین جمعیت تماشاگر یا اولین اجرای تئاتر بهرام رادان نام ببرم. تمام این موارد مانند رکوردی برای این اثر میمانند، اما به چه قیمتی؟
برای ایده ی جالبی مانند اجرای این اثر در چنین محیطی و با سبک فاخر، آیا نباید به چینش بهتری برای سن و سکوی تماشاگران فکر کرد؟ اگر هنوز به تماشای این اثر نرفته اید، خیالتان را راحت کنم: اگر در دو سرزمین جلو نباشید، هیچ چیز نخواهید دید. انگار که کتاب صوتی شاهنامه را گوش میدهید! از پول و وقت و چشم ما هم که بگذرید، اجرای بازیگران اثر هم تلف میشود. تجهیزات سامسونگ هم که مصداق عالی ضدتبلیغ است!
حالا بیایید فرض کنیم که ١٩٠ تومان، ینی به اندازه هزینه حدود ٥ تئاتر دیگر(!) هزینه کردید و توانستید نمایش را ببینید: (البته من مشاهداتم را مدیون قد کوتاه افراد ردیفهای جلو هستم، نه بلیط با قیمت بالا!) از نغمه ثمینی چنین نمایشنامه ای بعید است، حقیقتش علت به به دیگران را درک نمیکنم، وقتی میبینم متنی به دست افراد سپرده شده که صرف نظر از محتوای جالبش و همزمانی داستانهای مختلف، آنقدر قوی نیست، حتی در بعضی جاها، متن به فرم اجرایی تئاتر نمیخورد.
... دیدن ادامه ››
به نظرم، موقعیت های مختلف خوب کنار هم چیده شده است، ولی پرورش موضوع به درستی انجام نشده که هیچ، اصلا انجام نشده! این متن نه چندان قوی را بگذارید کنار کارگردانی نه چندان قوی کار، که نه در فضای نمایش به درستی عمل کرده است و نه در ترکیب آن با ساز و فضای موسیقی. شما هم وقتی زال به ساز سهراب (از نوع پورناظریش) اشاره میکرد، نوعی حس سردرگمی میگرفتید یا فقط من بودم؟!
حرکات موزون، شروع نشده تمام شدند، و ماندند در حد چرخش سیمرغ و یکی دو حرکت دست سحر دولتشاهی؛ حرکات رزمی هم بدون درگیری و در محیطی کاملا دوستانه(!) و خالی از باور طراحی شده بود. بازی ها معمولی تر از سابقه همه بازیگران است، حتی انتظار بالایی که از بانی پال شومون داشتم، با دیدن نقش کم آب و رنگ اسفندیار به باد رفت؛ البته به جز بازی مهدی پاکدل، که هم نقشش و هم صدایش برای این نمایش مناسب بود، و در مقابلش بهرام رادانی که نه خودش، نه صدایش، به قامت این نقش نمیخورد...
با تمام این انتقادات، چه چیزی ممکن است سبب شود که شما از این اجرا با عصبانیت بیرون نیایید؟ مسلما نقطه زرین این اجرا، صدای به حق آسمانی همایون شجریان است، که در قالب تمام آهنگهای اخیری که دوستش داشته اید، دل شما را به دست می آورد و اتفاقا از جذاب ترین قسمتها، این تطابق به جای هر آهنگ با هر قسمتی از داستان است (که به نظر ردی از حمیدجان نعمت الله در آن به چشم میخورد!).
.
اگر هنوز به تماشای این اجرا ننشسته اید، پیشنهاد من این است که به خود بقبولانید که به کنسرت همایون شجریان (و البته با حضور بسیار پررنگ سهراب پورناظری) میروید، در این صورت از شنیدن صدای بازیگرانی دوست داشتنی (و دیدن چهره شان، در صورتی که سبد کالای خانواده تان غنی است!) لذت توأمانی خواهید برد.
باشد که گوشه ای از این گلایه ها برسد به گوش جناب پورناظری، و هر مسئول دیگر این اجرا.