در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | الهه زاهدی درباره مونولوگ خونین زار: نظر "طلایه رویایى" درباره ی خونین زار : به‌دعوت "
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:58:46

نظر "طلایه رویایى" درباره ی خونین زار :


به‌دعوت "سهراب حسینی" عزیز به دیدن نمایشش"خونین‌زار" رفتم.
منهای فضای جذاب مکتب تهران، آن کافی‌شاپِ در حیاط اندرونی و کتاب‌فروشی‌ای که همیشه تا شروع نمایش مرا سرگرم می‌کند، که ای کاش بقیه‌ی سالن‌ها هم داشته باشند ... سالن نمایش مکتب تهران را دوست دارم، سالنی کوچک و دنج، که برای دیدن یک تئاتر خصوصی و صمیمی خیلی خوب طراحی شده، به‌شکلی که انگار تئاتر درِ گوش تو نجوا می‌شود و چند کاری که در این سالن دیدم همگی چنین حسی را به من منتقل کرده‌اند. این حس را دوست دارم ،حس تماشای کارهای خصوصی را در سالن‌های کوچک، با تماشاچیان انگشت‌شمار ،این فضا به ایده‌آل "تئاتر شعر" من نزدیک‌تر ... دیدن ادامه ›› است.
این دومین کاری بود که از سهراب در این سالن می‌دیدم هم مصداق همین فکرم بود اهمیت هماهنگی فضا و محتوای اجرا.
کار پیشینی هم که با نوشته‌ی سهراب در همین سالن دیدم بر دلم نشست، هر چند در اجرای آن از تکنیک‌ها و فیلم‌های بیش‌تری استفاده شده بود که در نسبت با این اجر،پیچیده‌تر و تکنیکی‌تر بود ... اما من این اجرا را دوست داشتم. با خودفکر کردم چه چیز در این نمایش مجذوبم کرد؟
در ابتدا متن که نشان‌گر قدرت قلم نویسنده است.متن که به نظرم استخوان‌بندی اصلی نمایش است و سهراب حسینی به‌دلیل شاعر بودن، قدر و قدرت کلمات و متن را به‌خوبی می‌شناسد.
فضای متن نه یک فضای پیچیده و روشن‌فکرانه، یا حتی شاعرانه، که فضایی شبه‌ناتورالیستی است که از جهت نگاه و نور انداختن به دردهای جامعه ی بیمار ، همانطور که طراحی صحنه اش نیز چنین بود، بیش از هر چیز روحمان را چنگ می‌ زند ، و با برانگیختن احساسات رمانتیک، مخاطب را با خود همراه می‌کند، چون هنوز ما همه در اعماق وجودمان رمانتیکیم.
این ریشه‌های رمانتیسم به قول "آیزیا برلین" است که هم‌چنان لذت زیباشناسانه از رنج‌ها و دردها را در ما بر می‌انگیزد. در تمام آن‌چه که در اطراف‌مان می‌گذرد و می‌دانیم، ولی هنگام مواجهه با آن در اثر هنری است که تامل می‌آورد، درنگ ایجاد می‌کند که موجب می‌شود به یاد آوریم بسیاری از چیزهایی را که سعی در فراموش کردنش داریم ...
متن سهراب بی‌ادعاست، فرمی قدیمی دارد، حتی اگر مسائلش مسائل امروز باشد و روان و ساده با تو حرف می‌زند. به‌موقع با طنزهای کلامی و ترانه‌هایی که زنده و تداعی‌کننده‌ی خاطرات گوناگون است، فضا را سبک می‌کند ...
اجرا اما بیش از هر چیز این بی‌ادعایی و بی‌پیرایگی زیبا را به رخ می‌کشد، یک مونولوگ طولانی.
البته من مونولوگ‌های خوب و بسیار جذابی چون "یادداشت‌های روزانه‌ی یک دیوانه" و یا "یونس" و ... در تئاتر دیده‌ام، هر چند عموماً علاوه بر متن و کارگردانی خوب و خلاقانه، این مونولوگ‌ها از همراهی و هنرآفرینی یک بازیگر شناخته‌شده و باتجربه برخوردار بوده‌اند، در حالی‌که در نمایش سهراب با بازیگری جوان ومستعد روبه‌رو هستیم که بسیار بیش از انتظار ظاهر می‌شود.
مونولوگ خوب از آن جهت برای من بسیار جذاب است که مصداق همان چیزی است که در کتابِ "حرکت تئاتر به‌سمت شعر" توضیح داده‌ام: کنش نقلی ... کنشی که تنها از طریق گفتار و متن ایجاد می‌شود و صبغه‌ای شاعرانه به نمایش می‌بخشد.
نمایش خونین زارمطلقاً بی‌پیرایه است، نه وسایل صحنه‌ای و نه نور خاصی و نه میزانسن پیچیده‌ای.
بازیگرنمایش با قدرت در تمام طول نمایش بوداوار، نشسته بدون بلند شدن و حرکت کردن و فریاد زدن و تنها با نقل و حرکات چهره و ژست‌های کلامی کنش ایجاد می‌کند و در صحنه هم اصوات و رفت و آمد گاه به ‌گاه نور به کنش کار و به بازی کمک می‌کند و همان‌گونه که گفتم و تماشاگر را بدون خستگی با خود همراه می‌سازد.
که من البته تمام این هارا در قدرت متن می بینم قدرت متن این نمایش حتی در اوج سادگی حتی با تمام کاستی ها و امکان بالقوه ی ی بهتر شدن ها ... ...متن متن خوب چیزی که انگار مدت‌هاست فراموش شده و تمام تلاش گروه‌ها در اجرا و طراحی، به‌دلیل نبود قدرت متن در پس پشت‌شان، تنها به فرم‌هایی تقلیل پیدا کرده‌اند که حتی اگر مخاطب بسیار هم داشته باشند (اغلب حتی به‌خاطر استفاده از چهره‌ها) ... جذابیت و عمقی ندارند ...
اما "خونین‌زار" به یاد می‌ماند و از آن دسته نمایش‌هایی است که مخاطب را برای یک‌بار دیگر دیدنش ترغیب و دعوت می‌کند ...
مسعود فکور این را خواند
آذین حجازی، هرمز گیلیانه و الناز زالی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید