در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال الهه زاهدی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:55:36
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید


عالیه عطایی: برای من که داستان نویس هستم مواجهه با تئاتر در وهله اول مواجهه با روایت است. در ذهنم مجذوب نور و دکور و صحنه می شوم و باز برمی ... دیدن ادامه ›› گردم به کاغذ. دست خودم نیست و شاید از عدم تمرکز یا جهل می آید. اما الان دلم می خواهد از شهود این جهل بنویسم. نمایشنامه «دو دلقک و نصفی» را سالها قبل خوانده بودم و در ذهنم دنبالم دلقک ها گشتم. کدامشان نصف دلقک است؟ نکند زن منشی را نصف حساب کرده اند؟ حالا من فمنیست نیستم ولی از نصفه بودن نیمی از جامعه شاکی می شوم. بعد فکر کردم حالا اگر این نیم از جامعه در دلقک بودن کمتر باشد که بد نیست. مثلا انگار کسی بگوید زنها نصف مردها ابله هستند(همان عکس عقل زن نصف مرد است) و بعدتر رسیدم به اینکه نه،اصلا ماجرا زن و مردی نیست.ذهنم از این دغدغه شاید در ظاهر نادرست آرام شد و رسیدم به آدمهای متن. متنی که حاکی از یک جور بحران هویت است. هویتی ناممکن که در ابتدا با معرفی جایگاه شغلی نمایش داده می شود. رییس، منشی و زیتو…زیتو تنها آدمی که اسم دارد هرچند اسمی نا آشنا اما اسم دارد. آدمهای نمایش گرفتار خودشانند، گرفتار جایگاه و موقعیت متزلزلی که مدام بالا و پایین می شود اما تا اینجا برای من روی کاغذ بود. ولی از جایی که می دانی و قرار است که نمایشنامه صرفا خواندنی نباشد و بر صحنه ببینی اش، ماجرا شروع شد. صحنه مملو از ناپایداری است. سطوح نامنظم و میله های فلزی. زندانی که معلوم نیست زندان است، اما خفه ات می کند. آدمهای محصور شده در زندان قرار نیست مجرم باشند، ولی هستند و شب عید است. سال دارد عوض می شود و زمان در مرحله تغییر است، از چیزی به چیزی. این بطن اصلی درام است. زمانی که ماجرای رییس و منشی و زیتو را به قبل و بعد خودش تقسیم می کند. میله های آهنی کارخانه رییس تا آسمان رفته، ولی همه چیز سست است.من که داستان نویس هستم چرا این صحنه را اینطور در ذهنم تداعی نکرده بودم؟ حجم سنگینی کلام حالا در من بیشتر اثر می کند. با خودم فکر می کنم خب پس تاتر در لای همین میله ها فلزی من را گیر می اندازد. زیتو خونسرد می پرسد من کی ام؟ نور روی صورتش هی شفاف تر می شود و کسی نیست جز یک ماسک بی هویت. نفسم از شنیدن همین جمله به ظاهر ساده که قبلتر روی کاغذ خوانده بودمش ، تنگ می شود.فکر می کنم آهان پس این تئاتر است!
در آن بین آدمهایی از میان تماشاگران روی صحنه می آیند و از روی کاغذی خودشان را معرفی می کنند. آدمهایی که سن شان را می گویند، اسمشان، شغلشان…و دوباره نمایش با پاردوکسی شدیدتر ادامه پیدا می کند. منشی نمی داند باید کجا باشد، زیتو نمی داند کی است و رییس که مدام تکرار می کند رییس است و هیچ هویتی غیر رئیس بودنش ندارد. جهان های مشابه ادبی رو به ذهنم باز می شود. کوندار، بکت، اسپینوزا حتی…فکر می کنم پس تئاتر مجموعه ای از کوندرا و بکت و اسپینوزا است.هنوز این نتیجه هم در ذهنم کامل نشده که گروه موسیقی از جایی بالای صحنه شروع می کند به نواختن قطعه ای و همزمان از آسمان برف می بارد.برف پشت پنجره نمی بارد. برف بر تمام صحنه می نشیند و مدهوش زیبایی این تابلوی نقاشی سه بعدی می شوم.چرا برف پشت پنجره نیست؟چرا در داستان نمی توانم این را بنویسیم؟ اینهمه سیال بودن فضا و ذهن و موسیقی و نور و دیالوگ فقط کار تاتر است و من از این دریافت عصبانی ام. انگار عواملی دست به دست هم داده که قدرتی را به رخم بکشد که هم لذت می برم و هم حسادت می کنم. دلم نمی خواهد بگویم عاشق تاترم. اعتراف به این حسادت آسان نیست اما تصمیم گرفتم درباره اش حرف بزنم که این کهن ترین الگوی فرهنگی در مقایسه با سینما و موسیقی و سایر هنرها چطور می تواند مجذوبت کند و شیفته حتی. در ذهنم مقایسه می کنم با همه تاترهایی که وقتی از سالن بیرون آمده ام خداراشکر کردم که مرتکب خطای تاتر کار کردن نشده ام. مقایسه می کنم با حجم انبوه تولیدات سخیفی که هرجور رغبتی برای رفتن به سالن تئاتر را از من گرفته و ترجیح داده ام لابه لای کتابها و متن های تئاتر زندگی کنم.من بعد از دیدن این تئاتر به چیزهایی فکر کردم فراتر از اینکه من کی هستم و جایگاهم در دنیا کجاست. توانستم بعد سالها به این برسم که چرا تئاتر را دوست داشتم و از جایی گذاشتمش کنار. تصویر آرمانی از یک اثر هنری دیدن شاید اقبال من بود و اقبال خیلی ها که این روزها به دیدنش می روند. اما به قول شاعری که دوستش دارم «با من بدار حوصله اما نه با عتاب»…همه این سالها چشم و گوش ما پر شده از مزخرفاتی که عصبانی مان می کند و اگر اگر که حوصله کنیم اینبار می شود تئاتری دید که تئاتر است. همان که جهان آرمانی هنر می گوید.همان که خشم مان را به حسادت تبدیل می کند.
(این نمایش هم اکنون روی صحنه تئاتر شهر است)
خیلیییییییی دوست داشتم.. اصلا تئاتری خوبه که آدمو میخ کوب کنه.. مغز آدمو به کار بگیره واسه فهمیدن .. که جز این از استاد جلال تهرانی انتظار نمیره..با اون تیم قوی.. همیشه میگن ایشون مخاطب خاص داره .کاملا طبیعی هست چون خودشون و کاراشون خاص هستن.. جدا فکر میکنم باید خوشحال بود برای وجود همچین کسی که معنی واقعی تئاتر و به آدم نشون بده...
خیلللللللللی خوووووووبییییییید ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
من این تعریف‌های اغراق‌آمیز و از دیگر سو انتقادات خیلی تند رو دوست ندارم ولی نمایش «دو دلقک و نصفی» رو دوست داشتم!!
۲۷ آذر ۱۳۹۶
نظرتون کاملا محترمه.. و این چیزی که به چشم شما میاد اغراق آمیز حس واقعیه منه.. چون از صمیم قلب هم خودشون رو دوست دارم هم کارشون رو.
و ممنونم بابت نظری که دادید☺
۲۷ آذر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نظر "سپند امیرسلیمانی " درباره ی خونین زار:

بازی تک نفره خیلی کار سختی است و این بازی تک نفره یک متن خوب میخواهد که این کار داشت و یک متن خوب که یک مونولوگ هست به یک بازیگر احتیاج دارد که کار را خوب پیش ببرد و مخاطب خسته نشود.
این کار هردوی اینها را داشت ، هم متن خوبی داشت هم یک بازیگر خوب داشت که مخاطب دنبال میکرد کار را.
خسته نباشید، دستتان درد نکند ، دمتون گرم.
امیرمسعود فدائی، الهام دیانتی و محمدرضا دانش این را خواندند
azadeh_rz، مریم زارعی و امیر این را دوست دارند
ای کاش زمان نمایش رو یک ساعت جلوتر و یا دست کم عقب تر ببرین...
۱۲ آبان ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر حمیدرضا اردلان درباره ی خونین زار:

این اثر متن درستی دارد و اجزای نمایش متن را تعقیب میکند، منظورم از اجزای نمایش بازیگر هست ،نور هست ،صدا هست ، فضا هست،خود چیدمان صحنه هست و همه ی اینها و چیزهای دیگری که به تعبیری روزگاری میزانسن می گفتند .
کشتن حرکت بازیگر یک نکته ی بدیهی است که می تواند به یک سبک هم منجر شود .
نگه داشتن یک موتیو آواز که در کار هست باز کشتن تنوعی ست که ذهن ما را از نقطه ی مرکزی و تونل کار دور میکند .این صدای آواز ثابت که بنیانش ثابت است ولی وضعیتش تغییر میکند باز کشتن کسرت است.
به نظر من کار استعداد اجرای فراوان تر دارد و استعداد صورت بندی جدید هم باز دارد، منظورم از صورت بندی جدید این هست که عناصر هم عصری و مدرن می تواند در آن تا جایی برسد که روزگاری شاید بعد از تئاتر فعلی ایران قرار بگیرد.

نظر "احسان کرمی" مجری و بازیگر ، درباره ی خونین زار:

نمایش خونین زار را دیدم،کار آقای حسینی و بسیار لذت بردم ..هم متن،متن خیلی خوبی بود هم بازی ،بازیه فوق العاده ای بود.بازی کردن در این میزانسن ثابت کار خیلی دشواری است.در عین حال شما باید به جای چند کارکتر دیگر هم بازی کنید.به نظرم این نمایش در انتقال حس خیلی خیلی موفق عمل کرد و اتفاقی که باید بیافتد افتاد.
یعنی کارگردانی درست و هوشمندانه بعلاوه متن خیلی خوب و بازیگری ؛ یعنی این مثلث به نظرم تکمیل شد و اینکه موقع خروج از سالن همه تبریک میگفتند به بازیگر به عنوان نماینده گروه اجرایی .
خیلی خیلی تبریک میگم و امیدوارم همه این نمایش را ببینند ،بخصوص اهالی سینما و تئاتر و متوجه بشوند صحبت های من کاملا حقیقی است.
عباس الهی این را خواند
مهدی حسین مردی، امیرحسین آل عوض و الناز زالی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "دکتر رشید کاکاوند " شاعر و مجری رادیو و تلویزیون، درباره ی خونین زار :

یک کار جدی یکی از نشانه هایش این است که آدم بعد از دیدن کار به شکل جدی به فکر فرو رود .این کار را تحلیل سیاسی اجتماعی نگاه کنیم ، تاریخی نگاه کنیم به کار یا سمبلیک ببینیم یا همان جهان شمول یا تاریخ شمول ببینیم بحث هایی هست که در تفسیرهای بعدی میتوان رفت سراغ آن .
اما نکته ای که اول از همه به ذهن من میرسد تلخی و تاریکی کار و به شکل هوشمندانه ای نورپردازی متناسب بود با این موضوع ، از همان ابتدا که متن یک مقدار شوخ و شنگ به نظر میرسید و بعضی از حاضران هم با صدای بلند می خندیدند این تلخی خودش را نشان میداد ، لازم نبود که حتما حادثه ای رسما اتفاق بیافتد و یک حدیث نفس ، من نمیخواهم آن را تعمیم بدهم اما یک کارکتر ،یک شخصیت پرداخته شده بود در یک روایت و این روایت به جایی میرساند مارا که به آن فکر کنیم .
یک مقدار ظرفیت صوتی متن بیشتر از تصویری آن بود ، نه اینکه تصویر خوب کار نشده بود،نه ؛ بازی خیلی خوب بود نورپردازی ،همه چیز به جا بود میزانسن نداشت و طبیعتا انتخاب شده بود برای کار ، ظرفیت متن بیشتر متن بود ، بیشتر به تعبیری رادیویی بود ،شنیداری بود ، گو اینکه تلاش کرده بود تصویر هم کمک ... دیدن ادامه ›› کند به این موضوع .
تدوین کار مناسب بود و با افکت ها و صداهای زمینه ای که در فواصل می آمد ، فضاسازی میشد و مخاطب را با خودش همراه میکرد.
در نیمه اول گاهی هرچه صدای هیاهو و خنده ی مخاطب شنیده میشد ، در نیمه دوم سکوت مطلق بود ، این سکوت مطلق یعنی نمایش به آن درون مایه ای که نظرش بود دست پیدا کرده . محکم و ضربه زننده داشت پیش میرفت .گو اینکه من با پایان نمایش خیلی موافق نبودم ، لازم نبود حتما آن فاجعه اتفاق بیافتد تا کل نمایش و کل متن فاجعه آمیز باشد .
انتخاب بازیگر با فیزیکی که دارد با چهره ملیح و مظلومی که دارد تقابل معنی داری با شخصیت پردازی داشت که آن ضربه زنندگی متن را بیشتر میکرد .
نهایتا من توصیه میکنم کسایی که ندیدند و صدای من را میشنوند ببیند این کار را،
گاهی وقت ها باید فرش را کنار بگذاریم و آشغال های زیر فرش را بگیریم ، همیشه اینجوری نیست که قایمش کنیم .
چیزی هست که واقعی است ، پرداخت آن میتواند مورد نقد قرار بگیرد ولی تم واقعی است و از واقعیت گریز نداشته باشیم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "دکتر فروزنده" دکترای تاریخ و تاریخدان ، درباره ی خونین زار :

نمایش دارد از درد زن بودن حیلی از زن های ایرانی صحبت می کند .که در هراسند از زن بودن خودشان و لذتی نمیبرند و از طرفی دیگر به لحاظ تاریخی یک رابطه ی زنانه را می بینیم که یک درک تاریخی را به ما میدهد که زمانبندی شده است.زن چهل سال پیش،زن پنجاه سال پیش ،زن سی سال پیش و زن کنونی .
اما از زن کنونی یک هراس و وحشتی من دارم به عنوان یک تماشاچی که شاید وحشتناک است در یک کلام.بسیار بسیار ناراحت کننده است .
رضا بولو و الناز زالی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "حامد اکبری" مجری ، درباره ی خونین زار :

خونین زار را دیدم و به طرز دردناکی لذت بردم.آنچه که برای من از خونین زار به یادگار خواهد ماند اینکه جدا از روایت زنانه جدا از داستان ها ، این داستان به شدت میتواند فراجنسیتی باشد، یعنی همه ما و همه ی انسان های معاصر امروزی ،همایون گمشده دارند که به عنوان عشق اول و آخر هست.
و در تمام ناملایمات احساسی زندگی معاصر دنبالش می گردند .
برای نویسنده و کارگردان و بازیگر آرزوی موفقیت میکنم و دعوت میکنم حتما این کار را ببینید تا هنوز به اتمام نرسیده.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "ابراهیم شیبانی" کارگردان ، درباره ی خونین زار :

بعد از مدت ها به تماشای یک تئاتر واقعی نشستم و خوشحالم از اینکه بازیگری که مدت ها بود میشناختم و تصورم این بود مسیری را دارد میرود که مسیر خیلی خوبی نیست و کاری را از او دیدم که تصور نمیکردم اینقدر توانایی داشته باشد .
نویسنده و کارگردان به نظرم در ثابت ترین مدلی که در تئاتر میتوانستند کار کرده بودند که البته ظاهرا کار یک نفر است.
در یک جای خیلی کوچک و استقبال خیلی خوب ، مخاطب به شدت راضی از سالن بیرون میرفت و امیدوارم که این کار دیده بشود و در واقع به این نوع کارها که واقعا میشود تئاتر مستقل گفت استقبال بیشتری بشود.
مسعود فکور این را خواند
آذین حجازی و الناز زالی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "هادی محقق" کارگردان تئاتر درباره ی خونین زار :

ارتباط خوبی توانستم با کار بگیرم و این میتواند به خاطر جنس دیالوگ های خوبی باشد که در کار کاشته شده است.وبازی ، بازیه قابل قبولی بود ، یعنی طوری بود که اساسا درک و کارگردان داشت و فهمیده بود آن چیزی را که قرار بود متن فهم کند .
در انتقال دادن آن خیلی خوب عمل کرد و این هیچ چیز بودن محیط و اینکه هیچ چیز خیلی ویژه ای در پیرامون نبود .
یکی دیگر از ویژه گی های خوب این کار که یک تعریف دیگر از میزانسن حداقل برای من داشت اینکه میزانسن را چیز پیچیده ای نبینیم ، حتما در صحنه های عریض و طویل ، حتما داشتن پروداکشن خیلی ویژه ، آکسسوار خیلی ویژه ، یک دراز کشیدن میتواند یک میزانسن باشد.

نظر "شهرام کرمی" نویسنده و کارگردان تئاتر درباره ی خونین زار :

نمایش خونین زار را دیدم، با بازی خیلی خوب و قابل تقدیر آذین رئوف ، کار سهراب حسینی .
به نظرم یک نمایش پر از ظرافت ،پر از خلاقیت و با نگاه نو و قابل تقدیر.
من میتوانم دیدن این نمایش رو بابت خلاقیت یک بازیگر در صحنه با کمترین حرکت و بیشترین کنش توصیه کنم به عنوان یک نمایش عالی و نمایشی که میشود خیلی خوب با آن ارتباط برقرار کرد.

صحبتهای حسین فرحبخش، تهیه کننده سینما پس از دیدن نمایش خونین زار:

کار بسیار جذابی بود
مخصوصا طراحی صحنه و نورپردازی خاص نمایش
من واقعا لذت بردم وعاشق دیالوگهای این نمایشنامه شدم
بیان دیالوگها به نحوی بود که علیرغم مونولوگ بودن کار شخصیتهای دیگر رو میتونستم تصورش کنم و ببینمشون و خداقوت میگم به گروه نمایش خونین زار و توصیه اکید میکنم حتما تماشای این اثر رو از دست ندید و حتما ببینید و لذت ببرید.
خسته نباشید و ادامه بدید
مهدی حسین مردی و الناز زالی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "علیرضا شفقی نژاد" درباره ی خونین زار:

سهراب عزیز واقعا تبریک میگم.کار فوق العاده بود.ادبیات نمایشی کامل، واژه ها، ترکیبات ادبی فوق العاده .و عجیب در طول این نمایش من یاد سولوهای اپراهای مشهور مثل واگنر و وردى افتادم. این تک پرسوناژ بودن فوق العاده بود.واقعا تبریک میگم و امیدوارم بزودی شاهد کارهای بعدی باشیم. مرسی.
الناز زالی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نظر "فواد نظیری" درباره ی خونین زار :

خونین زار در یک کلام و خلاصه؛
حدیث دردناک و غمبار نسل های سرگشته ای است که از ناکجاآباد به دیوانه خانه ،شهر بی درو پیکر و غول بی شاخ و دم پناه می آورند و گم میشوند در خون و مرداب و آلودگی و لجن شهری که دیگر خودش را نمیشناسد و خالی شده است از مدنیت ؛
شهری که تبدیل به یک آدمخوار شده است.
در مقایسه اگر تهران مخوف سالهای دوری را که به شکل یک رمان نوشته شده تصویر کنیم و بازخوانی کنیم ، در مقایسه با فجایعی که گوشه ای به شکل شمایی در خونین زار سهراب ، سهراب عزیز حسینی تصویر شده قابل قیاس نیست.
و این سر گشتگی ، این پریشانی برمیگردد به اینکه آن گذشته و عقبه گم شده و آینده ناپیدا.
سهراب حسینی شاعر به معجزترین شکل هشداری میدهد ،بیدار ... دیدن ادامه ›› باشی میدهد در خونین زار که قربانی ها کسان ما هستند، خواهران ما هستند ، دختران ما هستند، حواسمان در این شهر دیوانه به قربانیان خونین زار باشد.

درود بر سهراب حسینی
پرند محمدی و مسعود فکور این را خواندند
آذین حجازی، هرمز گیلیانه و الناز زالی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "رعنا فرنود" درباره ی خونین زار :

جدا خیلی نمایش جالبی بود، خیلی تاثیرگذار بود؛ بازی خیلی نرم، دینامیک و جالبی بود .خیلی لذت بردم و خیلی خوب بود.خوشحالم که این نمایش را دیدم.
آذین حجازی، هرمز گیلیانه و الناز زالی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "آرش ظلی پور" درباره ی خونین زار:


سلام.. من امشب تماشاگر نمایش خونین زار بود.اول یک تبریک ویژه میگم به آقای حسینی.بسیار کار جذابی بود.
من هیچ ذهنیتی نداشتم که کار چی هست و در مورد چه چیزی هست و فکر میکردم یک مونولوگ یک ساعت و نیمه خواهد بود.و اینکه من خیلی آدم با حوصله ای نیستم.
ولی واقعا تبریک ویژه میگم به سرکار خانم آذین رئوف که به نظرم یک پکیج بازیگری را در 60 دقیقه ارائه دادند.
پیشنهاد میکنم حتما این نمایش را ببینید و از دست ندید.
آذین حجازی، هرمز گیلیانه و الناز زالی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نظر "عبدالرضا منجزی" درباره ی خونین زار :


معصومیت از دست رفته !!!!!!


این تم تکراری و کلیشه ای ست. اینکه کسی برای تحقق رویایی به کلانشهر و تمام ظواهر فریبنده اش پناه ببرد و بعد با کابوسی خوف اور و هولناک مواجه شود..ادم هایی که برای برنده شدن دل به دریا می زنند و در نهایت بازنده میشوند... از کابوی نیمه شب جان شلزینگر بگیر تا صمد به شهر میرود ایرانی اش..یکی تلخ و دیگریش طنز...پارادوکسی که از تقابل معصومیت حاشیه نشینی و شرارت مرکز نشینی شکل میگیرد، هسته ی اصلی و محرک درام است. فرجام این سیر و سلوک فاستوسی ... دیدن ادامه ›› یا به تراژدی میرسد یا استحاله و شرارت و ویرانی شخصیت اصلی را در پی دارد..اما چه چیزی نمایش خونین زار را از نمونه های قبلی جدا می کند و در دام کلیشه و تکرار فرو نمیافتد...
این اولین تجربه ی جدی سهراب حسینی ست. تجربه ای فراتر از انتظار.
او وادار می کند تا تامل کنیم. تا او و نمایش ش را جدی بگیریم..
تماشای خونین زار واجب است. لازم است. یک روایت دسته اول و زیبا از زندگی به گند کشیده شده ی امروزی ست. از تقدیر شوم معصومیت زنانه که به تحلیل میرود ،که به رذالت و پستی منتهی میشود..از عشقی که دیکر آلت قتاله است تا مزه خوش حیات..
اجرای خونین زار در فضایی محدود و با یک شخصیت اصلی ،بدون میزانسن حرکتی ست...
عجیب آنکه شخصیت های فرعی نمایش بی آنکه حضور داشته باشند نقشی جدی در پیشبرد روایت ایفا می کنند ..هر کدام از انها صاحب یک چهره خیالی و ذهنی میشوند ...همایون و حاج آقا و همه ی آنهایی که در رقم خوردن تقدیر دختر سهمی داشته اند.
سهراب حسینی شهامت بخرج داده که با تک پرسوناژ روایتی تا بدین حد پرفرا و فرود را نوشته و کارگردانی کرده...
او با تکیه به کهنه الگویی ادبی نمایشی، زبان را به هسته اصلی کار تبدیل کرده..او با حذف حرکت و بی اعتنایی به فرم محوری یکراست و مهاجم به متن می پردازد...او با پرهیز از پیچیدگی و غلو به الگوی حکایت ایرانی وفادار می ماند. شکل روایی هم به آثار نامداران این عرصه شبیه است. نامدارانی چون رادی،خلج،حاتمی و کیمیایی...
دیالوگ ها دلنشین موجز مختصر و مفید است..یک افت و یا نقص خرد و کوچک در اجرا کلیت کار را زمین گیر خواهد کرد،اما هم او در مقام مولف و هم آذین رئوف بازیگر نقش اصلی یک نفس و تمام قد و بی کم و کاست امان نمی دهند تا یک لحظه از صحنه چشم بگیری...
تماشای خونین زار تجربه دلچسب و خوش این ایام بود...
آذین رئوف بیش از انتظار ظاهر میشود. تسلط او به کارش حیرت انگیزست..
من منتقد تیاتر نیستم،اداب و فن این کار را نمی دانم، اما چنان تحت تاثیر کار قرار گرفتم که نوشتن درباره خونین زار را واجب فرض کردم...
نام های بزرگ و ستاره های عرصه نمایش چند صباحی ست که از تب و تاب افتاده اند..خونین زار زمزمه ی خیزش نسل نوپایی ست که حرف های بسیار برای گفتن دارد...مبارکشان باد...

«عبدالرضا منجزی،
نویسنده و کارگردان»

نظر "طلایه رویایى" درباره ی خونین زار :


به‌دعوت "سهراب حسینی" عزیز به دیدن نمایشش"خونین‌زار" رفتم.
منهای فضای جذاب مکتب تهران، آن کافی‌شاپِ در حیاط اندرونی و کتاب‌فروشی‌ای که همیشه تا شروع نمایش مرا سرگرم می‌کند، که ای کاش بقیه‌ی سالن‌ها هم داشته باشند ... سالن نمایش مکتب تهران را دوست دارم، سالنی کوچک و دنج، که برای دیدن یک تئاتر خصوصی و صمیمی خیلی خوب طراحی شده، به‌شکلی که انگار تئاتر درِ گوش تو نجوا می‌شود و چند کاری که در این سالن دیدم همگی چنین حسی را به من منتقل کرده‌اند. این حس را دوست دارم ،حس تماشای کارهای خصوصی را در سالن‌های کوچک، با تماشاچیان انگشت‌شمار ،این فضا به ایده‌آل "تئاتر شعر" من نزدیک‌تر ... دیدن ادامه ›› است.
این دومین کاری بود که از سهراب در این سالن می‌دیدم هم مصداق همین فکرم بود اهمیت هماهنگی فضا و محتوای اجرا.
کار پیشینی هم که با نوشته‌ی سهراب در همین سالن دیدم بر دلم نشست، هر چند در اجرای آن از تکنیک‌ها و فیلم‌های بیش‌تری استفاده شده بود که در نسبت با این اجر،پیچیده‌تر و تکنیکی‌تر بود ... اما من این اجرا را دوست داشتم. با خودفکر کردم چه چیز در این نمایش مجذوبم کرد؟
در ابتدا متن که نشان‌گر قدرت قلم نویسنده است.متن که به نظرم استخوان‌بندی اصلی نمایش است و سهراب حسینی به‌دلیل شاعر بودن، قدر و قدرت کلمات و متن را به‌خوبی می‌شناسد.
فضای متن نه یک فضای پیچیده و روشن‌فکرانه، یا حتی شاعرانه، که فضایی شبه‌ناتورالیستی است که از جهت نگاه و نور انداختن به دردهای جامعه ی بیمار ، همانطور که طراحی صحنه اش نیز چنین بود، بیش از هر چیز روحمان را چنگ می‌ زند ، و با برانگیختن احساسات رمانتیک، مخاطب را با خود همراه می‌کند، چون هنوز ما همه در اعماق وجودمان رمانتیکیم.
این ریشه‌های رمانتیسم به قول "آیزیا برلین" است که هم‌چنان لذت زیباشناسانه از رنج‌ها و دردها را در ما بر می‌انگیزد. در تمام آن‌چه که در اطراف‌مان می‌گذرد و می‌دانیم، ولی هنگام مواجهه با آن در اثر هنری است که تامل می‌آورد، درنگ ایجاد می‌کند که موجب می‌شود به یاد آوریم بسیاری از چیزهایی را که سعی در فراموش کردنش داریم ...
متن سهراب بی‌ادعاست، فرمی قدیمی دارد، حتی اگر مسائلش مسائل امروز باشد و روان و ساده با تو حرف می‌زند. به‌موقع با طنزهای کلامی و ترانه‌هایی که زنده و تداعی‌کننده‌ی خاطرات گوناگون است، فضا را سبک می‌کند ...
اجرا اما بیش از هر چیز این بی‌ادعایی و بی‌پیرایگی زیبا را به رخ می‌کشد، یک مونولوگ طولانی.
البته من مونولوگ‌های خوب و بسیار جذابی چون "یادداشت‌های روزانه‌ی یک دیوانه" و یا "یونس" و ... در تئاتر دیده‌ام، هر چند عموماً علاوه بر متن و کارگردانی خوب و خلاقانه، این مونولوگ‌ها از همراهی و هنرآفرینی یک بازیگر شناخته‌شده و باتجربه برخوردار بوده‌اند، در حالی‌که در نمایش سهراب با بازیگری جوان ومستعد روبه‌رو هستیم که بسیار بیش از انتظار ظاهر می‌شود.
مونولوگ خوب از آن جهت برای من بسیار جذاب است که مصداق همان چیزی است که در کتابِ "حرکت تئاتر به‌سمت شعر" توضیح داده‌ام: کنش نقلی ... کنشی که تنها از طریق گفتار و متن ایجاد می‌شود و صبغه‌ای شاعرانه به نمایش می‌بخشد.
نمایش خونین زارمطلقاً بی‌پیرایه است، نه وسایل صحنه‌ای و نه نور خاصی و نه میزانسن پیچیده‌ای.
بازیگرنمایش با قدرت در تمام طول نمایش بوداوار، نشسته بدون بلند شدن و حرکت کردن و فریاد زدن و تنها با نقل و حرکات چهره و ژست‌های کلامی کنش ایجاد می‌کند و در صحنه هم اصوات و رفت و آمد گاه به ‌گاه نور به کنش کار و به بازی کمک می‌کند و همان‌گونه که گفتم و تماشاگر را بدون خستگی با خود همراه می‌سازد.
که من البته تمام این هارا در قدرت متن می بینم قدرت متن این نمایش حتی در اوج سادگی حتی با تمام کاستی ها و امکان بالقوه ی ی بهتر شدن ها ... ...متن متن خوب چیزی که انگار مدت‌هاست فراموش شده و تمام تلاش گروه‌ها در اجرا و طراحی، به‌دلیل نبود قدرت متن در پس پشت‌شان، تنها به فرم‌هایی تقلیل پیدا کرده‌اند که حتی اگر مخاطب بسیار هم داشته باشند (اغلب حتی به‌خاطر استفاده از چهره‌ها) ... جذابیت و عمقی ندارند ...
اما "خونین‌زار" به یاد می‌ماند و از آن دسته نمایش‌هایی است که مخاطب را برای یک‌بار دیگر دیدنش ترغیب و دعوت می‌کند ...
مسعود فکور این را خواند
آذین حجازی، هرمز گیلیانه و الناز زالی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "خسرو دهقان" درباره ی سونات پائیزی

این تئاتر خیلی برای من غیر منتظره بود؛ یعنی پیش از شروع آن هیچ تصوری نداشتم. این که کار با دو بازیگر، با کمترین آکسسوار صحنه، با کمترین لباس و گریم و تقریبا یعنی با هیچ چیز، یک تئاتر هفتاد دقیقه ای را روی صحنه بردن، برای من نکته جذابی بود؛ نکته ی دیگر، پلکانی پیش بردن این تئاتر برای من خیلی دلپذیر بود؛ این که مخاطب به شکل پلکانی در قضایا و اتفاقات، عشق ها و نفرت ها فرو می رود برای من دوست داشتنی بود. تنیده شدن همه ی این موضوعات در یکدیگر، در نتیجه ی یک متن درجه یک، کارگردان بی نظیر و بازی های خوب است. در نهایت باید بگویم که خیلی دوست داشتم . نرم و خوب بود.
baharinbahar، شادی بهرامی و بهزاد امامی این را خواندند
مینا سالاری و سپهر امیدوار این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظر "ابوالحسن داودی" درباره ی سونات پائیزی

راستش من همیشه اجراهای خانم رهنما را دوست داشتم و این تئاتر چیز تازه ای برای من بود. به ویژه شکل میزانسی که روی صحنه بود و فعالیتی که کار از تماشاگرش می گرفت برای من تازگی داشت و جنس دیگری از تئاتر را ارائه می داد. در این کار تماشاگر بیشتر باید معطوف فاصله ها می شد و باید سعی می کرد که این فاصله ها را با زاویه نگاه خود پر کند. برای من این شیوه و رویکرد مشارکت دادن تماشاگر در تئاتر را دوست داشتم.
شادی بهرامی این را خواند
بهزاد امامی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید